(25)عشق انسان رو انتخاب می کنه

749 205 53
                                    

_خیلی ممنون از این که تا این لحظه همراهمون بودید. آخرین اجرا مختص به دو قلو های با استعداد مون هستش. لطفا خوشامد بگید به جرویس و جولی جانسون.

بکهیون دید که برخلاف بقیه اجرا ها چانیول اشتیاق خاصی برای آخرین اجرا داشت، البته بکهیون هم نه بیشتر ولی مسلما کمتر از چانیول مشتاق اجرای دوقلو های دوست داشتنیشان نبود.

صحنه ای که تاریک شده بود حال تنها با یک نور افکن که پیانوی کلاسیک مشکی رنگ روی صحنه را روشن کرده بود نورانی شد. بکهیون توانست جرویسی که پشت پیانو نشسته بود را تشخیص دهد. کنارش جولی در حالی که ویالون سل مورد علاقه اش را که از خودش کمی بزرگتر در آغوش گرفته  و روی صندلی نشسته بود.

سکوت سالن با صدای غم انگیز و بم ویالون سل شکسته شد. کمی بعد صدای پیانو هم با ویالون سل  ترکیب شد و نوای دل انگیزی را بوجود آورد.

کمی بعد جرویس بود که شروع به خواند ترانه ای ترکی کرد که طبق گفته ی چانیول از خواننده ی مورد علاقه ی مادرش یعنی ایلیاس یالچینتاش بود.

Geldi son demi bu }
این آخرشه مگه نه
ne zehirmiş aşk oyunu
بازی عشق چه زهره قوی هست
Delilik bu sevda her anına yandım
این عشق یه دیوونگی هست تو هرلحظه ازاین عشق من سوختم}

سپس دختر شروع به خواندن کرد:

Ah o tenine neler neler yakılmış gizlice}
اه تو تنت چه اتشهایی که بطور پنهانی به پا نشده
Çoğalmış her anın bende
خاطراته تو پیش من زیاد تر شدن}

نوبت به کروس کار رسید و این دفعه ترکیب فوق العاده ی صدای هر دو گوش ها را نوازش می کرد و همانند خون در رگ های حضار جاری می شد و اثرشان را در قلب ها می گذاشت:

Aşk adam seçiyor}
عشق انسان را انتخاب میکند
ne zor geliyor
و این چقدر سخت است
Kalıp yanına git alma beni
قلبم همراه تو هست برو منو همرا خودت نبر
Zaten uzak vazgeçtim
ذاتا دورم ازتو منصرف شدم
Sen de unut
توهم فراموش کن}

با به پایان رسیدن کار همه از جمله چانیول و بکهیون ناخودآگاه بلند شدند و ایستاده آن دو را تشویق کردند.

چانیول با تمام وجود به آن دو افتخار می کرد.

***

_خسته نباشید جناب پارک.

_ممنون.

این دهمین شخصی بود که در پایان مراسم از چانیول تشکر می کرد. بکهیون لبخندی به چهره ی چانیول که داد می زد «از این تعریفات الکی متنفرم» زد که ناگهان صدای آشنا و کودکانه ای صدایش زد.

_بکهیونی!

بکهیون با برگرداندن سرش توانست ستاره های مراسم امشب را ببیند که یکی با پیراهن شیری رنگ و پرنسسی و دیگری با کت و شلوار مشکی رنگ به طرفش می دوند. بکهیون روی زانوان نشست تا به راحتی بتواند آن ها را در آغوش بگیرد.

What the Hell are you?Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz