part.3

526 74 14
                                    

قرار بود اولین سکانس رو تو یه باغ فیلمبرداری کنیم.گریم هامون همچین خاص هم نبود.موهای من مشکی حالت داره و هیچوقت رنگشون نکردم.چون به نظرم موی مشکی واسه دخترا جذاب تره و برای گریم موهام رو فقط لخت کردن و یه کوچولو هم میکاپ.البته من به جز کرم پودر و لنز سبز برای چشمام چیز دیگه ای نمیدیدم.به هرحال وقت چندانی نداشتیم که بخوایم به گریم اختصاص بدیم.درمورد بقیه بازیگر ها هم..من هیچوقت بدون گریمشون رو ندیدم پس به چشم من همون خود همیشگیشون بودن.جمعا با همه ی عوامل یه سی و چهار نفری میشدیم.دو تا مینی بوس هم منتظرمون بودن.۲۰ نفرمون رفتن تو یکیشون و همه وسایل و با ۱۲ نفر دیگه هم به زور تو اون یکی مینی بوس جا شدن.مثل اینکه اینجا فقط دو نفر اضافه بودن که طبیعتا یکیش من بودم و اون یکی هم..جیمین.هر چی آدم ضروری و غیر ضروریه نشستن اونوقت دو تا نقش اصلیا جا موندن.حالا کیم تهیونگ شانس اورد. اگه قرار بود با ما بیاد لابد اونم به ما دو تا ملحق میشد.من واقعا نمیفهمم اونجا جای منه یا استایلیست😑
×ببخشید بچه ها دیگه جا نبود.میخواین واستون تاکسی بگیرم؟
-واقعا داری زحمت میکشی😐خودم تاکسی میگیرم میام
+نه لازم نیس من ماشین اوردم
×خب دیگه ماشین اورده به نفع تو هم شد تازه. میخواستی بشینی اینجا با این همه ادم خفه شی؟پس میبینیمتون اونجا.در رو بست و هر دوتا مینی بوس با هم حرکت کردن.
+بریم.فقط جای پارک نبود مجبور شدم یه کم دور پارک کنم باید تا یه جایی پیاده بریم
...
-مطمئنی این تا یه جاییه؟۵دیقه ست داریم پیاده میریم
+خودمم موندم.من انقدر دور پارک نکردم نمیدونم چرا الان راه انقدر طولانی شده
-راستی تهیونگ قراره..
+مراقب باش!
اون لحظه تنها چیزی که متوجه شدم کشیده شدن دستم توسط جیمین بود که منو به شیشه یکی از ماشین هایی که کنار خیابون بودن چسبوند.یکی از دستاش روی ماشین و اون یکی دستش زیر سر من بود.فاصله بین صورتهامون به قدری کم بود که گرمای نفس های کوتاه و تندش به پوست من هم منتقل میشد.قلبم از هر لحظه دیگه ای داشت تندتر میزد
jimin
از نگاه متعجبش میشد فهمید اصلا متوجه اتفاقای چند ثانیه ای که برای من به چند دیقه میرسیدن نشده بود.یه حس واقعا عجیبی دارم نمیدونم چیه چون قبلا تجربه نکردم فقط میدونم باعث و بانی نامنظم بودن ضربان قلب و نفس هامه
+انقدر به خیابون نزدیک نشو
ازش کمی فاصله گرفتم و دستی که زیر سرش بود رو به جلو اوردم تا بتونه وایسه
sujin
+تو وایسا همینجا من برم ماشینو بیارم
-مگه فهمیدی کجاس؟
به چند متر اونر تر اشاره کرد
+اونه
دستش رو برای چند صدم ثانیه روی شونه م گذاشت و به سمت ماشینش حرکت کرد و منم سعی در اروم کردن خودم داشتم.
صدای بوق ماشین جیمین منی که تو فکر بودم رو به خودم آورد.جیمین شیشه رو داد پایین و گفت:کجا سِیر میکنی؟سوار شو.(خب عزیزانی که از جیمین اطلاعات دارن شاید بگن گواهینامه نداره که.والا یه چند وقت پیش گفتن گواهینامه گرفته.راست یا دروغش معلوم نی.حالا ما واقعی در نظر میگیریم.)
+کدوم باغ بود؟
-یکی از صدابردار هامون اسمش کانگ سوهوئه.یه باغی داره حومه ی شهره.قراره بریم باغ اون
+قبلا رفتی باغش؟
-سر یه سریالی که اقای کانگ صدابردار بود من چند قسمت به عنوان بازیگر مهمان بازی کردم.واسه ی جشن پایان کار رفتیم باغش
+ینی ادرسو بلدی؟
-از اینجا تا اونجا رو بلد نیستم از یه خیابونی به بعد بلدم
+بیا گوشی منو بگیر اسم خیابونه رو سرچ کن تا اونجا ادرس بده از اونجا به بعدشم خودت بگو کدوم وری برم
-اممم..رمز
+۱۹۹۵
-سال ۹۵ به دنیا اومدی؟
+اره
-ینی الان ۲۵ سالته؟
+۱۳ اکتبر ۲۵ سالم تموم میشه...تو چی؟تو چند سالته؟
-من ۵ سپتامبر ۲۱ سالم تموم میشه
+اوو پس تولدت نزدیکه
-خیلی هم نزدیک نیست ولی خب..این خیابونه رو باید بپیچی سمت راست
بعد از حدودا ۲۵ دیقه رسیدیم به اون خیابونی که من بلد بودم.البته فک کنم اخرین خیابونای اینجا باشه چون کم کم داریم از شهر خارج میشیم
+خب..کدوم وری برم؟
-این دو راهیه رو بپیچ چپ
دیگه کاملا از شهر خارج شدیم ولی اینجا خیلی خوشگله.همه جا سرسبزه.به خاطر جنگل های انبوهی هم که هست اکسیژن خالص تنفس میشه
با اینکه مسیر خیلی هم ناهموار نبود ولی ماشین داشت خیلی بالا پایین میشد
+چرا اینجوری شد؟
که یهو ماشین وایساد
هر دومون همزمان پیاده شدیم
-چی شد؟
جیمین کاپوت ماشینو باز کرد.نگاهی انداخت و چند تا چیز رو لمس کرد
+موتور داغ کرده
-پس اینجا فعلا علافیم
...
وایی ببخشید مثلا میخواستم دیروز بزارم این ساعت دارم میزارم😂ساری یه مشکلی پیش اومد.ووت و کامنت لاولیز⁦❤️⁩⁦❤️⁩

first actWhere stories live. Discover now