part.4

474 68 40
                                    

-پس اینجا فعلا علافیم
+متاسفانه بله
-خب حالا باید چقدر اینجا بمونیم؟
+با توجه به این چیزی که من میبینم یه نیم ساعتی هستیم
-اخه چرا باید موتور یه همچین ماشینی داغ کنه؟
+خب..من چند وقت پیش یه تصادف داشتم اما به دلایلی نزاشتم کامل ماشین رو تعمیر کنن.گرفتمش. واسه همین ماشین نیاز به تعمیر داره.
گوشیم رو از تو کیفم در اوردم که ساعتو نگاه کنم و  نیم ساعت بعدو حساب کنم که..یا خدا ۸ تا میس کال از کارگردان.منم که همیشه گوشیم سایلنته(وضعیت خودم😁)همون موقع دوباره زنگ زد
-کارگردانه.چی بگم؟
+اممم..بگو ترافیکه
-ترافیک چیه اینجا مگه خیابونه. چی بگممم
+چه میدونم حقیقتو بگو
سرمو تکون دادم و جواب دادم‌‍‍
×کجا موندین پسس؟؟؟!!!
-عههه گوشم کر شد. خب داشتیم میومدیم موتور ماشین داغ کرد به من چه
×بابا دیر میشه.الان بگو من چی کار کنم؟
-صبر
×پررو
-تهیونگ شی اومده؟
×بابا قوز بالا قوز شده.ما یادمون رفت بهش بگیم ساعت عوض شده فکر کرده باید ساعت ۴ بیاد زنگ زدیم خواب تشریف داشت اقا گفته چند دیقه دیگه میرسه
-حالا تا اون بیاد ما هم میرسیم
×فقط دلم میخواد امروز.نتونم ضبط کنم.من میدونم با شماها
-ایش حالا انگار چی شده هی غر میزنه.خدافظ
-تهیونگم نیومده
+اگه تا نیم ساعت دیگه روشن نشه چی؟
-مگه دست خودشه
•اقا ماشینتو از اینجا بردار میخوام رد شم
+خیلی خب بدبختیمون تکمیل شد.بیا کمک کن
...
آییی احساس میکنم فقط دارم الکی خودمو خسته میکنم چون داره جونم در میره ماشین یه ذره هم تکون نمیخوره
-ازش..کمک..نگیریم..؟وای خدا چقد سنگینه😫
+با این قیافه ای که من دارم از این میبینم یه نی قلیون نشسته پشت فرمون به اینکه به ۱۸ سال رسیده باشه هم شک دارم.این جون نداره
-آها..اونوقت..من و تو داریم؟
- من دیگه نمیتونم جونم در اومد
+خانوم مگه از اونور راه نداره؟
•چرا داره
+خب خدا خیرت بده نمیبینی ما داریم جون میکنیم؟
•باشه من از اونور میرم
-نمیتونستی زودتر بپرسی؟لباسم گِل خالی شد
+واسه منم
-واسه تو مشکیه دیده نمیشه لباس من روشنه.انگار یکی..استغفرالله
+می خوای بهت شلوار بدم؟
-نمیبینی من سرهمی تنمه؟
+خب چی کار کنم من الان؟
-اب داری؟
+جانم؟
-آب..مایه ی حیات.میگم اب داری تو ماشین؟
+اشامیدنی؟
-نه بابا.دبه ای چیزی نداری تو ماشینت؟
+اها چرا تو صندوق هست چند تا دبه
-خب بده ببینم میتونم تمیزش کنم
در صندوق رو باز کرد و یکی از دبه ها رو اورد.منم رفتم یه کم جلوتر بشینم
+نشین اونجا!
-چرا؟
+نمیبینی خیسه؟می خوای یه جای دیگه ی لباستم کثیف شه؟
-خب چه گِلی بگیرم به سرم؟
+وایسا پارچه بیارم
-ماشالله مجهزیا
یه تیکه پارچه از تو ماشین اورد و رو زمین پهن کرد
+حالا بشین
-یه کم اب میریزی کف دستم؟
دستم که خیس بودو به قسمت گلی لباسم مالیدم و پارچه ش رو تو دستم گرفتم و به هم سابیدمشون.در همون حال گفتم:منظره ی اینجا خیلی قشنگه نه؟
+اره حتما یه روزی برای تفریح میام
یه کم جلوتر از جایی که ما نشسته بودیم شیب عمیقی به سمت پایین داشت.یه جورایی پرتگاه مانند بود فقط تفاوتش این بود که تا اون پایین همه جا رو چمن و درخت گرفته بود
-خب یه خبر خوب لکی که رو لباسم بود پاک شد
+چه خبر خوبی از خوشحالی در پوست خودم نمیگنجم
پوزخندی زدم و گفتم: مسخره

+میشه رو به روی من بشینی
- باشه
کفشام رو از تو پام در اوردم و به سمتش چرخیدم و چهار زانو نشستم
-بله؟
+میگم قسمت دوم صحنه ی بوسه داریم نه؟
-اره
+میشه بهم یاد بدی؟بلد نیستم.چون مینی سریاله واسه همین قسمت دوم و شاید حتی سوم هم امروز فیلمبرداری کنن میترسم ضایع شم.میشه لطفا بهم یاد بدی؟
-ها؟..عامم باشه چند تا نکته هست که بهت میگم.اول از همه به یه سوال باید جواب بدی.با احتساب اینی که قراره بازی کنی؟چند تا بوسه داشتی؟
+یک
-دارم میگم با احتساب این
+خب دیگه ۱.تا حالا کسی رو نبوسیدم.
-بروووو.برو خودتو سیاه کن.مگه میشه اخه
+اتفاقا همه واسه این مسخره م میکنن
-خب..با این حساب باید بگم ببخشید که اولین بوسه ت رو ازت میگیرم گرچه این واسه دختراس.حالا اینو ولش کن عاشق کسی بودی یا هستی؟
+بودم.وقتی ۱۵ سالم بود.عشق یه طرفه
-وای خدا..خب فکر کن اون الان دوستت داره بازم عاشقش میشی؟
+ایش نه بابا یکی دو سال پیش دیدمش انقدر زشت شده که نگو
-من چیکار کنم با تو اخه⁦🤦🏻‍♀️⁩خب ببین مهم ترین چیز احساسه باید احساس به خرج بدی خب؟منو باید بزاری جای کسی که عاشقشی یا مثلا فک کن در اینده عاشق یه کسی میشی.منو بزار جای اون
+تو خودت این کارو میکنی؟
-چی؟+یعنی میخوای منو بزار جای کسی که عاشقشی؟
-خب..+عاشق کسی هستی؟
با این حرفش انگار خشک شده بودم نمیدونستم چه جوابی باید بدم حرفی برای گفتن نداشتم
+پس هستی..
-خب..من مثل توام.ینی شرایطم دقیقا مثل توئه غیر از بخش زشت شدن عشق قبلیم.فرقم اینه که فقط دیگه دوستش ندارم.
چشمام رو بستم تا سعی کنم از فکر کارایی که باهام کرد بیام بیرون.سرم رو کمی تکون دادم و چشمام رو باز کردم
-خب ببین تا اینجا رو گرفتی؟باید با احساس بازی کنی.خب نکته بعدی چشم هاست.ببین ما اصطلاحا به بوسه میگیم هوایی رفتن بنابر این وقتی هوایی میری نباید چشمات باز باشه.اگه باز باشه انگار هیچ احساسی توش دخیل نیست
+یه سوال..باید لبام رو اینجوری کنم؟

باید لبام رو اینجوری کنم؟

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

-وااای نهههه به هیچ وجه.لبات باید همینجوری که هست باشه فقط رو لبای پارتنرت قرار میدی.خیلی هم بهتره که دستت رو بزاری رو گردن پارتنرت و حتما حتما باید سرتو کج کنی

سرشو اورد نزدیک تر و بهم زل زده بود و انگار داشت صورتمو آنالیز میکرد
-چیه؟چیزی رو..
چشماش رو بست و لب هاش رو مهر لبای نیمه بازم کرد.

برای اولین بار حس کردم هیچ اختیاری از خودم ندارم و فقط تو همون حالتی که بودم فریز شده بودم.بدنم باهام همراهی نمیکرد و اجازه حرکت دادن هیچ عضوی از بدنم رو بهم نمیداد
انگار فقط قلبم بود که بی اختیار به قفسه ی سینم میکوبید
چند ثانیه بعد ازم جدا شد و تو چشمام نگاه کرد.
+درست بود؟
...
مثل اینکه روزهای اپم شده یه روز در میون.نه؟😂

first actWhere stories live. Discover now