👼🏻Chapter~01👼🏻

5K 710 103
                                    

《قسمت اول: اون داداشمونه؟》
〰️🎀〰️🎀〰️🎀〰️

بعد از اینکه توی تختش دراز کشید، والد امگاش پتو رو روی تنش مرتب کرد و پیشونیش رو بوسید.

-ماما.‌.. میشه برام کتاب بخونی؟...

هوسوک چهار ساله پرسید و به استین لباس امگا قبل از اینکه از تختش فاصله بگیره چنگ زد. جین با لبخند سمتش برگشت و البته ای گفت.

کتابی که روی پاتختی بود رو برداشت و همونطور که کنار هوسوک می نشست لای کتاب رو باز کرد.

هم زمان با خوندن کلمات دستش رو لا به لای موهای پسرش می کشید و موهای خرمایی رنگش رو نوازش کرد.

با به خواب رفتن پسرکش به ارومی از جاش بلند شد و سمت اشپزخونه رفت تا برای همسرش که از کشیک بر می گشت غذا اماده کنه.

〰️🎀〰️

داشت سمت خونه قدم بر می داشت که با صدای گریه ای که به گوشش رسید دست از راه رفتن برداشت و با تعجب به اطراف نگاه کرد. هوای ابری و برفی و سوزناک قطعا برای بیرون اومدن با یک بچه مناسب نبود.

گوش هاش رو تیز کرد و همونطور که لبه های پالتوش رو به هم نزدیک تر میکرد صدای گریه رو دنبال کرد. با هر قدم که بر می داشت صدای گریه بیشتر می شد.

با دیدن چند تا گرگ قوی جثه که جسم کوچکی رو دوره کرده بودند سریع تغییر شکل داد و با پرش بلندی خودش رو سپر بچه کرد. گرگ ها ع۱بانی از از دست رفتن طعمه لذیذشون با کشیدن زوزهای به طرفش حمله کردن و خب البته که مرد الفا با هیکل دو برابریش رقیب اسونی براشون نبود.

وقتی که حواس الفا پرت مبارزه با دوتا از گرگ ها بود یکی دیگه از اون ها سمتش حمله کرد و محکم پاش رو بین دندون هاش گرفت.

نامجون زوزه بلندی از درد کشید و با خشم سمت اون گرگ برگشت.

دیگه وقت این بود که به اون گرگ ها نشون بده قدرت دست کیه. پس سرش رو بالا گرفت و زوزه بلندی برای به رخ کشیدن قدرتش کشید.

گرگ ها با وحشت به خاطر زوزه بلند نامجون و برتریش نسبت به خودشون توی کمی جمع شدند و با عجله محل رو ترک کردند.

بعد از این که از نبود گرگ ها مطمئن شد تغییر شکل داد و با نگرانی سمت اون جسم سفید رنگ حرکت کرد.

با دیدن نوزاد کوچکی که در حال گریه بود با نگرانی، نفس عمیقی کشید و بدن نوزاد رو با احتیاط بغل گرفت. پارچه پیچیده شده دور نوزاد رد دست های خونی داشت و این نامجون رو نگران تر میکرد.

-هیش... هیش کوچولو... چیزی نیست...

به ارومی زیر گوش نوزاد زمزمه کرد و ضربه ارومی به نوک بینیش زد.

Namjin's familyOnde histórias criam vida. Descubra agora