نامجون با فرمانده زاک قدم میزد و شگفت زده سلاح های پیشرفته رو نگاه میکرد.
نامجون " شما ارتش قدرتمندی دارین! این اسلحه ها هیچ جای دنیا پیدا نمیشن"
زاک تفنگی رو برداشت و چشمش رو لب لوله ی استیلش گذاشت و توی لوله رو نگاه کرد.
زاک" درسته اما هیچکدومشون به پای نابودگر نمیرسه..."
به سمت گوشه سالن رفت .
ملافه ی سفیدی روی جسم بزرگی انداخته بودن و مشخص بود که بهترین سلاح زیر اون تیکه پارچه پنهان شده.
با تعجب به سلاحی که کم کم اشکار میشد نگاه کردیم.
حدس میزنم بدنه ی غول پیکرش ابهت زیادی به لشکر بده.
چهارلوله برای شلیک داشت.
دوتا مشکلی بالا و یه طلایی و یه نقره ای پایین.
مثل اتومبیل پله میخورد و بالا میرفت.
یه صندلی برای تیر انداز و یکی برای کمک تیرانداز.
و دستیِ شلیک مابین اون دوتا.
ابزار جنگ به این بزرگی و ترسناکی ندیده بودم!
حتمابا شلیک یه تیر هفت نفر رو میکشت.
کریس با خوشحالی جلو رفت و دستی روی بدنه ی نابودگر کشید.
کریس" چقدر زود تمومش کردین فرمانده!"
زاک خودشیفته قهقهه ای زد.
زاک" درسته شاهزاده کریس... ما تونستیم دوماه زودتر ساختشو به پایان برسونیم."
جلو رفتم و با اشتیاق به اسلحه زل زدم.
خواستم نحوه ی کارش رو بپرسم که نامجون ذوق زده ، زود تر از من دست به کار شد.
نامجون" این...معرکست...چجوری کار میکنه؟"
زاک از پله ها بالا رفت و روی صندلی تیرانداز نشست.
YOU ARE READING
hele | Complete
Vampire🔱کارآگاه ارشد جیمین کارآگاه کالبد شکافی تهیونگ دستیار کارآگاه کریس در پی داستانی هیجان انگیز... بدنبال سرنخی از فرشته ی مرگ... تا نخونی متوجه نمیشی نه ترجمه شده نه کپیه زیبا ترین داستان خون آشامی که میتونی بخونی🔱 🔴Couple: Vmin/ Namjin/sup