song: imagine dragons-not today
2 years after endgame...
دو سال از اند گيم گذشته بود...
ولي خاطرات اون دوره هنوزم مثل كابوس به خواب هاي توني چنگ ميزد و سينه استيفن مقر استقرار اشك هاي شبانه توني بود و دست هاش مرهمي بود براي به اغوش كشيدن معشوقه درد كشيده اش .خاطرات شايد كمرنگ و يا ناديده گرفته بشن ولي هرگز از ذهن پاك نميشن.
اعضاي اونجرز برگشته بودن و اين توني رو از هميشه دلگرم تر كرده بود براي مبارزه با كسيكه همه زندگيش رو بهم ريخته
بود. برگشت پيتر و استيفن بهش اميد داده بود كه زندگي هنوزم بهش "ارامش" رو بدهكاره اون به مورگانش هم قول داده بود كه برميگرده...بازي به اتمام رسيده بود و تانوس به همراه لشكرش نابود شده بود.
بشكن توني همه رو نجات داده بود .
ولي اين ازادي بهايي هم داشت .با زدن بشكن ،زره به تنهايي تونست بخشي از فشار رو تحمل كنه و اجازه نداد عنصر اصلي راكتور توني ازاد بشه و وارد خونش بشه
و بكشتش.
شوكي كه به بدنش وارد شد بيشتر از حد تحملش بود و حس كرد كه قرار دوباره وارد خلع تنهايش بشه .
ولي اين احساس تنها وقتي به وجود اومد كه بعد از بشكن از هوش رفته بود.اما وقتي تو بغل استيفن بيدار شد نيمي از حس هاي ناخوشايندش از بين رفتن.
با اين حال توني زنده موند ولي دست راستش عصب هاش رو از دست داد بود و استيفن هر نوع عمل جراحي رو براش در نظر گرفت تا عصب هاي بازو و دستش رو بازسازي كنه... ولي كارساز نبود...
و در نهايت توني مجبور شد به قطع كردن بازوش رضايت بده و به جاي دستش يه دست فلزي خاص رو جايگزين كنه .در طول اين مدت اعضاي اونجرز براي برگشتن روحيه توني هر كاري از دستشون بر مي اومد ميكردن .
از شوخي هاي سم و باكي و استيو گرفته تا نگراني هاي استيفن و پيتر و مورگان.توني نيمي از وجودش رو پشت ماجراي اند گيم جا گذاشته بود.
ضربه ايي كه بهش وارد شده بود جبران ناپذيربود ولي ميشد با حمايت دوستاش و خانواده اش تا حدي جبرانش كرد، مگه نه؟توني به درخواست استيفن براي مدت طولاني كار رو تعطيل كرد و به همراه پيتر و مورگان و استيفن به خونه ايي دور از شلوغي شهر نقل مكان كردن.
البته اين درخواست استيفن براي اين بود تا توني از استرس دور باشه و با خودش كنار بياد . البته اگه اونجرز بزارن اونا يه شب رو راحت بگذرونن .
مهموني هاييكه بچه ها خودشون ترتيب ميدادن توني رو يكم سرحال مي اورد .
ولي در نهايت اون تو اغوش استيفن به ارامش ميرسيد و ديدن پيتر و مورگان تو بهترين حالت ممكن اون رو خوشحال ميكرد .***
استيفن ميدونست كه توني عاشق پاييزه و براش جون ميده و دقيقا زير همون درختي كه به برگ هاي اتشين معروف بود تو اون محله ،جلوي توني زانو زد و حلقه ايي كه نماد پيوند روح روي حلقه حك شده بود رو بهش تقديم كرد .
![](https://img.wattpad.com/cover/238671457-288-k371608.jpg)
ESTÁS LEYENDO
fun time with avengers 2 (complete✔️)
De Todoبه بوك دوم فان تايم و دنياي زيبا و رنگارنگ شيپ هاي دوستداشتني خوش اومديد🙂 "اينجا لحظات خنده داري رو ميبينيد كه تو فيلم ازشون خبري نبوده😁" ❤️💛💚💙💜💗 ♥️Love Is Love ❤️ ❤️💛💚💙💜💖 and I die for ♥️Stucky♥️ ♥️Thorki♥️ ♥️Ironstrange♥️ captain ⚓️♥️...