〔Tʜʀᴇᴇ〕

189 48 0
                                    

با اضطراب روی مبل نشست و گفت:ببین من احساس می‌کنم منظورش چیز دیگه‌ای بود.

دستی به پیشونیش کشید و درحالیکه مطمئن بود جواب قانع کننده‌ای نمی‌شنوه بی حال پرسید:چه منظوری؟!

به چشمهای ورنون خیره شد و مکث کرد، برای گفتن این حرف کمی تردید داشت، چون می‌دونست چه کار هایی از ورنون برمیاد. درآخر که نتونست حرفی به زبون بیاره ورنون ابروهاش رو بالا انداخت و گفت:مثل همیشه… هیچ ایده‌ای نداری.

ـ اون هیچ قدرتی نداره.

مینگیو با کمی تردید گفت که ورنون شونه هاش رو بالا انداخت و جواب داد:این چیز جدیدی نیست.

مینگیو خودش رو کمی جلو تر کشید و توضیح داد:یعنی... منظورم این‌ـه که... شاید ازت انتظار یک فداکاری بزرگ داره.

ورنون اخم کرد و بدون حرف به مینگیو دقت کرد‌:برای اینکه تو رو از خودش بدونه احتیاج داره بهش ثابت کنی که درست مثل خودشی… در اون صورت… شاید بتونه… اسم دشمن رو از روت برداره.

اخم ورنون پررنگ تر شد و گفت:ولی من با اون قدرت هام ازش محافظت می‌کنم…

ـ می‌دونم می‌دونم.

ورنون با عصبانیت توضیح داد:می‌دونی تا به حال چند شیطان کوچیک قصد کردند بهش صدمه بزنند؟ درسته که از نیروانا تبعید شده ولی هنوز هم خون یک خدا توی رگ هاش جریان داره.

مینگیو با غم به این حالت عصبی ورنون نگاه کرد، خوب می‌ تونست درکش کنه.

نمی‌تونست کاری کنه و از این بابت ناراحت بود.

دقایق زیادی از زمانیکه حقیقت رو فهمیده بود می‌گذشت ولی بی هیچ حرکتی روی مبل نشسته بود و با دست هاش سرش رو گرفته بود.

بعد از این همه فکر کردن سرش رو بالا اورد و درحالیکه به نقطه‌ی نامعلومی خیره بود گفت:نمی‌تونم اینکار رو بکنم.

مینگیو برای آروم کردنش گفت: شاید من اشتباه می‌کنم،  بهش فکر نکن.

بدون اینکه به مینگیو نگاه کنه از جاش بلند شد و همزمان گفت: احتمال دیگه‌ای وجود نداره.

مینگیو چشم‌هاش رو ماساژ داد و ورنون رو صدا زد:ورنون.

بدون اینکه برگرده ایستاد.

به پشت ورنون خیره شد و ادامه داد:یک راه دیگه پیدا می‌کنیم… باشه؟

ورنون بدون اینکه جواب بده به سمت اتاق خواب حرکت کرد که مینگیو بار دیگه پرسید:باشه؟

می‌دونست اینکه ورنون باهاش حرف نمی‌زنه یعنی قراره به تنهایی کاری رو انجام بده.

چشم‌هاش رو تو کاسه چرخوند و به سمت اتاق خواب حرکت کرد و بلند بلند گفت:هی! قرار نیست اجازه بدم کار احمقانه‌ای انجام بدی.

𝙻𝙾𝚅𝙴𝚁 𝙰𝙽𝙳 𝚂𝙸𝙽𝙽𝙴𝚁 [𝚅𝙴𝚁𝙺𝚆𝙰𝙽]Where stories live. Discover now