"مگه نمیفهمی بهت میگم یواش تر؟! تو به جای آدم باید با خرسا سکس کنی!"
مرد به دستمالی که دو قطره خون روش بود نگاه انداخت و با شرمندگی دهنشو باز کرد تا معذرت خواهی کنه اما ناگهان پول هایی که برای انجل روی میز گذاشته بود تو صورتش پرتاب شد.
"نمیخوام صداتو بشنوم. فکر کردی چون پول میدی میتونی هرکاری که میخوای بکنی؟! وحشی بودنم حدی داره! امروز با رییس صحبت میکنم که دیگه تو رو قبول نمیکنم. بار قبل بهت تذکر دادم اما اینبار از حدت فراتر رفتی! مگه تو قبلا اون تعهدو قبول نکردی احمق؟"
سریع لباس هاشو تنش کرد و لنگان لنگان سمت در قدم برداشت و با عصبانیت در سوییت رو بهم کوبید. بدون اینکه حتی به حرف های اون مرد گوش بده از سوییت خارج شد.
زیر لب به اون مرد کلی فحش داد. این مثل تجاوز بود. درسته این شغلش بود اما تو تعهد گفته شده که نباید کاری علی رغم میلشون انجام بشه چه برسه به اینکه باعث آسیب بشه.
حتی نمیدونست چرا دوباره این مرد رو قبول کرده بود. گرچه این اولین بار بود که تا اینحد صدمه میدید.
با ورود به کمپانی با خشم به سمت اتاق رییس قدم برداشت. بوآ رییس خوش برخورد و باملاحظه ای بود که همیشه هواشونو داشت. کسی که هیچ وقت تنهاش نگذاشت.
"اوه تمین چی شده؟" بوآ از معدود افرادی بود که اونو به اسم واقعیش صدا میزد. معدود افرادی که تمین این اجازه رو بهشون میداد
با دیدن لنگ زدن تمین، نگران شد
"از اون مرتیکه ی روانی بپرس! نمیخوام راجبش حرف بزنم فقط اومدم ازت بخوام من دیگه کیم هاجین رو قبول نمیکنم. این بار آخر بود"
بوآ سمتش دوید و کمک کرد بشینه "باشه عزیزم هرجور که تو بخوای. فقط بگو بهت آسیب جدی ای هم رسونده؟"
تمین کمی خجالت کشید "خیلی جدی نبود بااینحال حتما برای چکاپ به دکتر لیم سر میزنم"
"حتما باید اینکارو بکنی. میدونی که من نمیخوام کوچکترین صدمه ای ببینی و ممنون قبل از اینکه خطر جدی تری تهدیدت کنه بهمگفتی"
خیلی ها که تو این نوع شغل ها کار میکنن فقط اونارو به چشم ابزار میبینن، حتی نگرانیشون فقط از ترس اینه که یک فرد پول ساز رو از دست بدن اما بوآ بارها ثابت کرده بود که ازاون مدل افراد نیست و همین تمین رو قانع کرد تا باهاش کار کنه. فقط سر تکون داد و با کمک بوآ بلند شد و از اتاق خارج شد.
"اوه تمین"
"راوی"
راوی نگران، سرتاپای تمین رو برانداز کرد.
"چیزی شده؟! چرا لنگ میزنی؟"
زبون تمین برید و نمیدونست چی جوابشو بده. راوی کسی نبود که تمین هنوز بتونه راحت دراین مورد باهاش حرف بزنه. درسته اونا دوستای نزدیکی هستن اما بازم به دلایلی تمین دوست نداشت راوی قاطی کارش بشه. در واقع راوی با تمین دوسته نه با انجل
YOU ARE READING
PARADOX
Romanceمینهو وکیلی هست که درگیر یک پرونده قتل پیچیده شده و به شدت مستاصل و آشفته ست، در همین حین تصادفی رخ میده و کیبوم بهش پیشنهاد میده