ماشینشو جلوی برجی که توی آدرس بود پارک کرد.
دکمه آسانسور رو فشار داد و در بعد چندثانیه باز شد. داخل شد و وقتی به طبقه موردنظر رسید نگاهی به دور و بر انداخت. این تجملات و شکوه آنچنان تحت تاثیر قرارش نمیداد.
با زدن زنگ طولی نکشید که در باز شد اما وقتی وارد شد کسی پشت در نبود. آروم و بااحتیاط به داخل قدم برداشت.
"سلام"
منتظر بود که یهو یکی پشت سرش جواب داد
"سلام" از جا پرید و دستشو روی قلبش گذاشت. برگشت و تا اومد چیزی بگه با دیدن فرد روبه روش که با نیشخند بهش چشم دوخته بود شوکه شد
"ت...تو؟!"
مینهو چند قدم سمتش برداشت "چه زود شناختی"
انجل دست به سینه شد "مگه میشه یادم بره کی ماشینمو نابود کرد بعد هم با گستاخی تمام باهام برخورد کرد"
"داری شلوغش میکنی. به نظر میاد ازون آدمایی باشی که بیخودی چیزی رو بزرگ میکنن"
تمین نفسشو بیرون داد و سعی کرد خودشو کنترل کنه.
"اتفاقا اصلا اینجوری نیست. فکر نمیکنی مشکل از خودت باشه؟"
بعد سکوتی چند ثانیه ای "حالا وقت این حرفا نیست"
یه بمی خاصی تو صدای مینهو بود که رعشه ای به تن تمین انداخت. اگر میگفت این مرد به نظرش جذاب نیست داشت دروغ میگفت. اون قدبلند و خوش قیافه ست، با تی شرت سفید و تنگی که تنش کرده هم عضلاتش بیشتر به چشم میومد. گرچه این مرد همون اول کمی رو اعصابش بود اما سکس با چنین فردی باید تجربه ی جالبی باشه
"با یه نوشیدنی چطوری؟"
تمین سر تکون داد "نه ممنون. با ماشین اومدم"
"هرجور راحتی اما اگر خواستی میتونم برات ماشین بگیرم یا اگر خودت مشکلی نداشته باشی برسونمت"
"نه"
بدش نمیومد اگه موقع سکس مست میبود تا بعد چیز زیادی یادش نمونه اما اون فردی نبود که با الکل میونه خوبی داشته باشه و نمیخواست این مرد هم آدرس خونه شو بفهمه. جایی که تازه توش نقل مکان کرده بود.
مینهو پشت سرشو خاروند و نمی دونست چطور شروع کنه.
باید اول برن اتاقش درسته؟ خیلی منحرفانه به نظر نمیاد؟ ولی نه اینکه اون به همین دلیل به اینجا اومده؟
تمین متوجه سردرگمیش شد "نمیخوای اتاقتو بهم نشون بدی؟ من قبل اومدن به اینجا دوش گرفتم پس..."
به راهرویی که به اتاقش منتهی میشد اشاره کرد. زودتر قدم برداشت و انجل هم پشت سرش راه افتاد
ضربان قلب مینهو شدت گرفت و اینو پای هیجان زدگیش برای سکس گذاشت.
زیر لب زمزمه کرد 'فکر نمیکردم اینقدر منحرف باشم'
YOU ARE READING
PARADOX
Romanceمینهو وکیلی هست که درگیر یک پرونده قتل پیچیده شده و به شدت مستاصل و آشفته ست، در همین حین تصادفی رخ میده و کیبوم بهش پیشنهاد میده