part18/friend again

967 203 600
                                    

‎زی:میگم هزا این ____فاک فاک فاک بپوشونید خودتونو بیشعوراااا!!!

‎زین به محض دیدن لویی و هری روشو با سرعت به طرف دیوار کرد و زیر لب بهشون بد و بیراه میگفت
‎لویی که با ورود زین شوکه شده بودو رو زمین افتاده بود سعی کرد بلند شه و در حال بلند شدن تیشرت هری رو تو صورتش کوبید

‎لو:زین نمیگی ملت حریم خصوصی دارن استاد عین گاو وارد میشی برادر؟

‎زین که همچنان به دیوار خیره بود جواب لویی رو داد

‎زی: وات د فاک این موقع صبح؟

‎هری که داشت میخندید جواب زینو داد

‎هری:ببخشید زین لویی یکم در این زمینه ها خشن برخورد میکنه و کاراش خبر نمیکنه

‎لویی بالشو محکم تو سر هری کوبید و زیر لب فاک یویی بهش گفت و باعث خنده بلندتر هری شد

‎لو:خب استاد...برگرد

‎زین از لای انگشتاش وضعیتو بررسی کرد و وقتی خیالش راحت شد دستشو از جلو چشماش برداشت.

‎زی:خدایا اومدم یه سوال بپرسما آدمو به کجاها که نمی‌کشید

‎لو:سوالتو بپرس! حالا خوبه خودش هرشب برنامه داشتا!

‎زی:خب حالا ... میگم هری لیام کجاست؟

‎هری که داشت به طرف آینه میرفت جوابشو داد

‎هری:چطور؟ درگیر قرارداد جدیده طرف خیلی سیریشه

‎زی:خدایا مجبوره خب؟

‎هری:لیامو که میشناسی فقط به فکر اینه اون کاری که میخوادو انجام بده واسش مهم نیس چقد سخت باشه!

‎زی:پس کله شقه .... حالا کی هس؟همون دختره نچسبه که سعی میکرد شبیه مدلا را بره ولی بیشتر شبیه چلاقا بود؟

‎هری:هی هی زین اروم... اره بابای همون

‎زین پوفی کشید و چیزی نگفت

‎هری سمتش اومد و با دیدن لویی که به زین زل زده گفت

‎هری: پیشنهاد میکنم بری بیرون زین وگرنه کیتن عصبانی میزنه نصفت میکنه

‎زین با دیدن قیافه ی لویی بدون هیچ حرفی سریع اتاقو ترک کرد و صدای خنده ی بلند هری رو پشت سرش شنید
_________________________
دو ساعت بعد

‎خودشو رو کاناپه ول کردو دستشو رو صورتش کشید .

‎مایا: قهوه میخوری؟

splinter [complete]Where stories live. Discover now