کمی طول کشید تا تماس وصل بشه اما بالاخره صداش رو از پشت خط شنیدم.
خودش بود، جیمین بود. با همون صدای گرم و آرومش."الو؟"
نمیدونستم چی بگم، یکم ترسیده بودم.
مثل بچهها تماس رو قطع کردم و به صفحهی گوشی خیره شدم.
به دقیقه نکشید که گوشیم زنگ خورد.
شمارهی جیمین بود.
نفس عمیقی کشیدم و موبایلم رو نزدیک گوشم کردم. چیزی نگفتم، به صداش گوش دادم.
ازم پرسید کی هستم.
بین لبهام رو فاصله دادم."حالت چطوره؟"
سکوت کرد، یه سکوت نسبتا طولانی.
"واقعا کنجکاوی که بدونی؟"
"اوهومی،" در جوابش گفتم.
"پس بیا دیدنم، منتظرتم.
طبقهی هفت، واحد هفتاد و هفت."تماس رو قطع کردم. نفس عمیقی کشیدم.
چقدر خوب که خودش شمارهی واحد رو گفت.
![](https://img.wattpad.com/cover/244517679-288-k387297.jpg)
YOU ARE READING
Heal Me | ᴊᴍ+ʏɢ
Short Story[-کامل شده-] 𝐌𝐢𝐧𝐘𝐨𝐨𝐧 ~طبقهی هفت واحد هفتاد و هفت! خلاصه: یونگی زخم خورده بود. جیمین میخواست زخمهاش رو التیام بده. *** ▪️Name: Heal me ▪️Couple: YoonMin (Jimin🔝) ▪️Gener: Romance, Slice of life, Short story *** ▪October 16th, 2020▪ توجه داش...