part 7

74 22 0
                                    

پارت هفتم:
تو اتاقش نشسته بود و خیلی متاسف و ناراحت بود و خودشم دلیلشو نمیدونست(ولی ما میدونیم)
ینی ازش معذرت خواهی کنم؟نکنم؟اهههه چیکار کنم......این چ وضعیت داغونیه ک توش گیر کردم ایششش
.............................................................................................
-سهون امشب بریم بیرون
-امم....امشب نمیتونم ....میان(ببخشید ب کره ای)
-اشکال نداره
-فک کنم دیگه کارمون تمومه باید بریم من زود تر میرم
-باشه
از پشت میزش بلند شد و کتشو پوشید و رفت بیرو از در شرکت ک اومد بیرون بکهیونو دید ک جلوی در وایستاده بهش تعظیم کرد و باهاش خدافظی کرد و ب راهش ادلمه داد
-چانیول شی
گیج شد صدا صدای بکهیون بود ولی اینکه چانیول رو ب اسم صدا زده بود عجیب بود
-ب..بله
-راستش بابت........اینکه امروز....امممم اونطوری شد .......متاسفم
-بله؟.....آهههه..ن تقصیر من بود من حداقل باید دیشب ب رئیس خبر میدادم ک شما گوشیتونو اونجا جا گذاشتید یا باید زودتر براتون میاوردمش
-خب،منم نباید زود قضاوت میکردم...حالا چون متاسفم برای جبران برات شام میخرم
چانیول ی لحظه گیج شد برام شام بخره،بیون بکهیون؟؟
-بله
-سوار شو بریم
-چ چشم
سوار ماشین شدن و رفتن ب ی رستوران خیلی خوب
-بیا اینجا بشین
-چشم
-چی میخوای سفارش بدی؟
-من هرچی خودتون سفارش دادین
-مطمئنی
چانیول سرشو تکون داد
بکهیون گارسون رو صدا زد گارسون اومد
-لطفا برای ما دوتا استیک بیارین
-چشم
چانیول با خودش فک کرد ک باید بابت این از بکهیون تشکر کنع
-بابت شام ممنونم
-بالاخره ادم باید ی خطایی میکنه بهاش رو یپردازه....ولی میخوام ی لطفی در حقت بکنم میتونی بیرون از شرکت  با من راحت حرف بزنی
-چی؟؟؟

bookkeeper(حسابدار)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora