part8🍷🖤

679 158 44
                                    

                  ******************

بی حوصله دراز کشید رو کاناپه و ساعدشو گذاشت روی پیشونیش-همه چیز کیریه

جونگین نیم نگاهی بهش انداخت+همینطور که فحش میدی فکرم بکن!!

چانیول عصبی ساعدشو از پیشونیش برداشت و نگاش کرد-به چی فکر کنم؟به پیدا کردن یادگاری ای که هیچ اثری ازش نیست؟!

سکوت کرد.چیزی نداشت بگه.

حق با چانیول بود..هرچقدر بیشتر راجع به یادگاری فکر میکردن کمتر به نتیجه میرسیدن.

دقیقا ۱۶ ساعت بود که توی اون کلبه ی کوفتی نشسته بودن و فقط نظر میدادن که اون یادگاری ممکنه چی باشه و کجا پیدا میشه.

اصلا عادلانه نبود!

داشتن دنبال چیزی میگشتن که معلوم نبود کجاست.
لوهان پوفی کشید و از جاش بلند شد.به سمت کتابی که به سختی پیداش کرده بودن رفت.

به دلیل اینکه کتاب احساس راحتی بکنه اونو روی یه بالش نرم گذاشته بودن و روش پتو کشیده بودن.

پتورو کنار زد و به آرومی کتابو برداشت.خوب یادش بود که اولین بار وقتی این کتابو از کای قرض گرفته بود میتونست نوشته های توشو ببینه.پس لابد الانم میتونست!

به هرحال...چه فرقی بین الان و چن وقت پیشش بود؟

-بزارش کنار

بی توجه به این حرف کریس ، لای کتابو باز کرد.

تنها راه رسیدن به جواب هاشون فقط همین کتاب بود نه چیز دیگه!

باید تلاش میکرد. به خودش گفت شاید بتونه چیزی بخونه

چشماشو ریز کرد و سرشو جلوتر برد به امید اینکه خطوط دوباره پیدا بشن ولی هیچی نبود.

پوفی کشید و با خودش فکر کرد حتما از اول نوشته ای نبوده و توهم زده..ولی بازم یه حسی از ته دلش میگفت که هیچ توهمی نبوده و قطعا اون نوشته ها دیده میشدن..

کریس-گفتم بزارش کنار تا دوباره گم نشده

چشم غره ای رفت و بی توجه بهش کتابو ورق زد و سعی کرد تمرکز کنه

-هووووویییی با توام

جوابی نداد که باعث شد کریس بره سمتش و کتابو از دستش بقاپه-هیچی توش نیست تلاش نکن

لوهان با حرص دهنشو باز کرد چندتا فحش بده که یادش افتاد اعلام صلح شده ، برای همین ساکت شد و به یه اوکی بسنده کرد

ابرو های کریس همزمان با جونگین که از جاش بلند شد، بالا رفت.

برگشت سمت جونگین-کجا؟

+نمیتونم تحمل کنم این کلافگیو!میخوام برم از خودِ جوهان بپرسم یادگاری چیه

-مگه میگه؟

°•●🍷Black wine🍷●•°Where stories live. Discover now