این دیگه چه بازی مسخره ای بود که بازیچه ش شده بود؟!حتی نمیدونست از خودش چی میخواد و چه کاری باید انجام بده اونوقت انتظار داشت براش از آسمون چی نازل بشه؟
بی حوصله آهی از ته دل کشید و با پاش سنگ وسط راهشو جلو انداخت.
الان تقریبا وجب به وجب خیابونا ی این شهرو گشته بود ولی هیچ اثری از لوهان پیدا نکرده بود اونم تو شرایطی که خیلی بهش نیاز داره..!!نه پاتوق همیشگیشون رفته بود نه خونه شون بود نه مادرش ازش خبری داشت.راحتت کنم کلا هیچ قبرستونی نبود..!
فقط امیدوار بود براش اتفاقی نیفتاده باشه این پسر.
-خودش که سر تا پاش دردسره ولی..امیدوارم سالم بمونه حداقل دیکشو به باد نداده باشه!
با خودش فکر کرد و شونه بالا انداخت
تو این فکرا بود که با شنیدن صدای عجیبی سر بالا کرد.
با چشمای درشت به دعوای بین یه پسرجوون با چند تا مرد خیره شد.اخم کرد و کمی عقب رفت.اون دقیقا توی بیست قدمی یه دعوای خیابونی وایساده بود و اصلا متوجه نشده بود!!
گیج به اطرافش نگاه کرد.به قدری تو فکر بود نمیدونست اینجا کجاست که اومده و این کوچه ی بن بست و خلوت رو نمیشناخت
مطمئن بود اگر خوناشام های روبه روش متوجه حضورش بشن حتما سراغ اونم میان و کای اصلا حوصله ی دعوا نداشت!
خواست برگرده که با دیدن بال هایی که از شونه های پسر جوون بیرون زده شد سر جاش سیخ شد.اون دیگه چه موجودی بود؟!..خون آشام ها اصلا از این توانایی ها ندارن.پس....؟؟
با دهن باز شده به پسری که زخم کنار لبش محو شده بود و حالا به طرز عجیبی سریع جاخالی میداد و به اصطلاح داشت" لت و پار "میکرد خیره شد.عجبااا.. یه چی اینجا عادی نیست.!
داشت تو ذهنش با خودش کلنجار میرفت و معلوم نبود چقدر گذشته بود که بازم متوجه کشته شدن اون مرد ها توسط پسر نشده بود و این باعث شد پسر نگاهش بهش بیفته.نفس نفس زد
کریس-هی...
با صدای پسر به خودش اومد و نگاهشو بالا اورد و باهاش چشم تو چشم شد..
داشت با خودش فکر میکرد اون نیروی غیر طبیعی از کجا اومده بود و منبعش چی بود و ناخوداگاه به بال های پسری که اسمشو نمی دونست خیره شد..
کریس رد نگاهشو گرفت و با دیدن بال هاش آهی کشید و دستشو لای موهاش برد..
جلو رفت-متاسفم.نباید اینو میدیدی..!
کای گیج نگاهش کرد.منتظر حرف بعدیش بود که کریس محکم مشت ناگهانی به صورتش زد و باعث شد با سر بیفته زمین.با بهت به کریس خیره شد.
VOCÊ ESTÁ LENDO
°•●🍷Black wine🍷●•°
Fanficبیون بکهیون تنها وارث نیروی نور با تمام دستو پا چلفتگی و کیوت بودنش بالاخره جرئت اینو پیدا کرد تا به چانیول اجازه بده دندون های نیشش رو توی گردن شیرین و سفیدش فرو کنه و با مکیدن خونش بتونه وارد دنیای MAMA بشه.. ا-اوکی ولی MAMA کجاست؟؟! ا+........(:...