- یعنی نمی تونید دیر تر برید؟
تهیونگ گفت و جونگ کوک که روی تخت نشسته بود با لبخند نگاش می کرد.
- چرا میخوای بمونم؟
جونگ کوک پرسید و انتظار هیچ جواب خوبی نداشت.
- فقط بمونید، خواهش می کنم.
- دارم برای صدمین برا بهت میگم یه دلیلی بگو که نرم.
- بله سرورم، من هیچ دلیلی ندارم. میتونید برید. شما رو متوقف نمی کنم.
تهیونگ سریع این جمله رو گفت و تا خواست بره، جونگ کوک کمرش رو گرفت.
- باشه عزیزم، نمیخواد دلیلی بیاری من میمونم. فقط بهم بگو این از شانسمه؟ بگو آره تا بمونم.
- سرورم، چرا متوجه نمیشید؟
تهیونگ به طرفش چرخید و تا حدی نزدیک ایستاد که بینی هاشون به هم برخورد کرد. جونگ کوک چشماش رو بست و لبخند زد.
- گفتی که احساست مثل من نیست؟
یواش گفت و تهیونگ لبخندی زد.
- این اتفاق نمیافته، اگر هم بیافته. نمیتونیم با هم باشیم.
- تهیونگ فقط بهم بگو دوستم داری، بهت قول میدم هیچ کس بینمون قرار نگیره. اگر هم کسی جرئتش و داشت فقط بخاطر تو باهاش می جنگم.
- لطفا تصمیمم و عوض نکنید، من هیچ وقت عاشق شما نمیشم.
- فقط بخاطر اینکه پسرم؟
تهیونگ سرش رو پایین انداخت.
- نه فقط بخاطر اینکه شما یک پرنسید و من...
جونگ کوک سریع بین حرفش پرید.
- از اولم گفته بودم تو یک ملکه ای!
- هیچ وقت نمی تونم از شما ببرم!
- من میدونم تو من و دوست داری! به حرف مردم توجهی نکن.
تهیونگ ساکت موند و جونگ کوک لبخندی زد و با انگشت شستش چونش رو بالا اورد تا به چشماش نگاه کنه.
- نمی دونی چقد آرزوشو داشتم که بهم بگی دوستم داری، ولی میدونستم اون روز اصلا دور نیست.
و بوسه ای به لب تهیونگ زد.
عقب کشید و دید تهیونگ از این کارش شوکه شده، صورتش و گونه هاش اونقدر قرمز شده بود که حس می کرد همین الان از شدت هیجان بیهوش بشه.
- چرا این کار و کردین؟
- کدوم کار؟ این؟
و دوباره خم شده، این بار بیش تر از قبل لب هاش و بوسید.
- شما خیلی یک دنده اید سرورم!
YOU ARE READING
PRINCE | KOOKV
Fanfiction• [Completed] • name: Prince • Couple: Kookv • translator: Anesa • writer: Bangtanlover95 • Gnre: Royal, Romance, fluff, Smut • Summery: پرنس جئون جونگ کوک که بیش از حد احساس تنهایی می کرد، روزی با خدمتکارشون تهیونگ مواجه میشه و سعی داره به اون...