Part 18~

1.6K 337 22
                                    

- ولم کنید سرورم!

تهیونگ تلاش می کرد دست جونگ کوک رو از دور کمرش باز کنه که باعث شد هر دو تاشون بخندن.

- کجا میخوای بری عزیزم؟  بهت که گفتم نمی خوای کار کنی، تو ملکه منی!

تهیونگ رو به طرف خودش کشید تا روی پاش بشینه و در حالی که سرش رو به سمت راست صورتش میبرد، گوشش رو بوسید.

- ولی من که همش اینجام، باید مراقبتون باشم. الانم زمان حمام کردنتونه، نیاز به آب داغ دارید.

تهیونگ گفت و سعی کرد خودش رو از جونگ کوک جدا کنه که البته پرنس قوی تر بود.

- داری اشتباه میکنی ته، من تا وقتی اینجایی به هیچی احتیاج ندارم.

و گرنش رو بوسید که باعث شد تهیونگ به کمرش قوس بده، و خودش رو به پرنس بیشتر بچسبونه.

- سرورم...

جونگ کوک در حالی که گردن تهیونگ رو می بوسید گفت:

- اسمم و صدا کن عزیزم.

- شما نباید این کار و کنید.

ناله ای کرد.

- پس فراموش کن که اینجایی!

هر دو نفس نفس میزدند.

- آه سرورم، من کلی کار دارم.

- اسمم و بگو تا ولت کنم.

- اوف!

- چطوریه که کسی هیچ کاری نمیکنه ولی تا این حد کیوت میشه؟

جونگ کوک که به نظر بیش از حد خیره تهیونگ شده بود گفت و قلب تهیونگ لحظه ای لرزید.

- ولم کنید سرورم، باید لباساتون و آماده کنم!

- اسمم و بگو.

- جونگ کوک! ولم کن، کلی کار دارم!

جونگ کوک دستش رو باز کرد و اجازه داد تهیونگ بلند شه.

- دیدی چقد آسونه عزیزم!

+++

- خب، بالاخره موفق شدی پرنس و تو دامت بندازی! من میدونم.

پرنسس در حالی که از مسیری رد میشد رو به تهیونگ گفت.

- ایشون من و دوست دارن سرورم، این نقشه نیست.

- باشه، بیا فکر کنیم که تو نقشه ای نداشتی، ولی به این فکر کن که اگه پرنس عاشق کسی مثل تو بشه، منظورم اینه اگه سعی کنه از تو استفاده کنه چی؟

- نه سرورم، شما دچار سوءتفاهم شدید.

- تو که میدونی برای من اهمیتی نداره چه اتفاقی برات میافته، و پرنس نقشه ای برای تو داره و من خیلی بابت این خوشحالم.

تهیونگ هیچی نگفت و به طرف اتاق جونگ کوک رفت.

- لباسام و اوردی عزیزم؟

جونگ کوک با لبخند گفت و تهیونگ رو با  لباساش دید.

- شما واقعا من و دوست دارید سرورم یا فقط تظاهر به دوست داشتن من میکنید؟

تهیونگ بدون هیچ فکری گفت در حالی که نمی دونست این حرف چقدر بهشون صدمه میزنه، و جونگ کوک با چهره ای شوکه شده به عشقش نگاه کرد.

PRINCE | KOOKVWhere stories live. Discover now