❤😍ووت و کامنت فراموش نشه❤😍
مایک رو به روم اومد :مگه ن نامجون؟بگو ببینم ...چیزایی رو بگو که خبر ندارن..
چسبو از رو دهنم کند :شروع کن
با جدیت سرمو بالا اوردم :چیزی نیست که من بخوام بگم
مایک پوزخند زد به بچه ها نگاه کرد و دوباره بهم نگاه کرد:به اینا هم گفتی به یونگی خیانت کردم بعدم تا تونستم بهش تجاوز کردم ...آره؟
ابروهامو بالا دادم:مگه غیر از اینه ؟
زد زیر خنده و اخم کرد:نامجون .حرف بزن ...ب نفعته
دوباره با جدیت زمزمه کردم :گفتم که چیزی نیس که بخوام بگم
مایک دستشو بالا برد و به خدمت کارش اشاره کرد و بعدم دستشو طرف جین برد .با تعجب نگاش کردم ببینم میخواد چی کار کنه
جین و بلند کردند ..و سمت ستونا بردنش با ترس زمزمه کردم:چی کار میکنی ؟؟
دستاشو به دستبند های ستون زدن ...مایک دوباره جلوم اومد : چ طوری دوس داری ؟اول شکنجش بدم بعد بکشمش یا اول سرشو از تنش جدا کنم بعد بدم سگام بخورنش
با ترس و عصبانیت داد زدم:مایک چی میخوای ...چیو میخوای بدونی که من بدونم
داد زد :حقیقتوووووو ..اون شب ...شبی که من به یونگی خیانت کردم ...بگوووو نامجون بناااااال
با جدیت گفتم : من ...نمیفهمم ..چی ....میگیییی
مایک چیزی نگفت ..دندوناشو سایید و سمت جین رفت
چسب دهنشو کند:قشنگ داد بزن میخوام .مردنتو زره زره حس کنهترس تمام وجود مو گرفته بود .رنگ جین پرییده بود ولی هیچی نمیگفت ...با نگران بهم نگاه کرد ...داد زدم :مایک ولش کن ..مایک چی کار میخوای بکنی
دستاشو دو طرف لباس جین رو گرفت و توی تنش پارش کرد ...لرزش لبای جین بیشتر شد ... دستاشو مشت کرده بود .دلم توی دهنم بود ...
مایک عقب رفت و پاشو بالا اورد و محکم به شکم جین ضربه زد ..با برخورد پای مایک جین از درد خم شد و داد زد:آییییییی
دادش تیری بود توی قلبم توی جام میلرزیدم . داد بلندی زدم:نههههمایک پوزخند زد ..سمت کارگراش رفت و ی خنجر برداشت و سمت جین برگشت .شروع کردم داد زدن :...چی کار میکنییییی ...چی از جون جین میخوای
سمتم برگشت و با جدیدت تو چشمام نگا کرد:تو کاری کردی من عشقمو از دست بدم ...منم همین کارو میکنم
داد زدم :من کاری نکردم .خواهش میکنم
خنجرو بالا اورد ...نوکشو روی سینه ی جین گذاشت و فشار داد ..جین داد زد ...خنجرو روی پوستش کشید ...خون روی سینه ی جین و گرفت و جین دادش بیشتر شد:آیییی ...نامیی ....آییئئ
![](https://img.wattpad.com/cover/236881056-288-k708004.jpg)
ESTÁS LEYENDO
secret love(sope)🔞(completed)
Fanficچی میشه اگر یونگی معشوقه ی کسی باشه که ازش متنفره ... چی میشه اگر یونگی مجبور شه دنیایی بدون عشق هوسوک رو تجربه کنه... چی میشه اگر عشق یونگی و هوسوک گره ای به بزرگی عشق کسه دیگ ای داشته باشه ... ... اصلی :سپ نامجین ویکوک وضعیت:پایان یافته #دزدی#...