_ چرا نمیفهمی؟! من نمیخوام برم زیر سلطهی کسی. من بتا بودم... من بیست و دو سال مثل بتاها زندگی کردم، مستقل، آزاد، بیپروا. کی تو بیست و دو سالگی رایحه ترشح میکنه؟ کی جنسیت ثانویهش تو این سن مشخص میشه؟ همهش مزخرفه... مزخرف. از این بوی گند نارنج متنفرم، از اینکه سرم از صدای زوزهی مسخرهی گرگ احمق درونم پر شده متنفرم... از جونگکوک... از جونگکوک بیشتر از همه متنفرم، متنفرم... متنفرم! « ندلــ☀️ـِین یعنی روشنایی. یعنی پرتوهای امیدی که از سمت آسمون، میتابن و میتابن تا به دنیای تاریکت روشنایی ببخشن. میدونی چرا این اسمو روش گذاشته؟ چون اون امید جونگکوکه، تنها موجودی که از تمام دنیا، بیشتر دوستش داره... حتی بیشتر از تو.» *** | خاکستری مثل ماسههای دریا | " نَدِلِــین" قصهی عاشقانهای از کاپل کوکویه که در دنیای امگاورس اتفاق میوفته و با محتوای امپرگ همراهه! پس با توجه به ژانرهاش، نگاه به کلمه ببرید. چنل تلگرامی داستان: @road_of_manel_stories
10 parts