سلام لاولیز!
این اولین فیکیه که برای نوشتن تو واتپد به ذهنم رسید!
قبلا به بعضی دوستام گفتم اصولا اولین ایده های من به حالت مدرسه ای یا دانشگاهیه و اینم خب جزو اوناس. اما یه دلیل دارم براش اونم اینه که بهتر فضاشو درک میکنم و شاید لمس کردم خیلی از صحنه هارو. پس شاید این یه دلیل بشه برای نوشتن بهترم.
اما این فیک...
من هنوز مدرسه میرم پس قطعا دانشجوی روانشناسی نیستم اما اینجا خواستم یه تم روان شناسی کوچیک بدم و اون مشکلاتی که خودم یا اطرافیانم دارن رو نشون بدم. ژانر هاش رومس مدرسه ای و روانشناسیه و حقیقتا موضوع خیلی تک و خاصی نیست و واتپد پره از این فیکا اما من خیلی دوسش دارم.
اگه بریم سراغ کاپل ها که نامجین و ویمینن خیلیا جبه میگیرن اما چند تا چیز باید بگم:
۱. ویمین خیلی سوییته و انقدر خوشگله که حتی شیپشونم نکنی حس خوبی میدن
۲. این بوک واقعا خیلی رمس غلیظی نداره که بخواد برای یه ویکوک شیپر مشکلی ایجاد کنه و به قولی ذهنیتشونو بهم بزنه
۳.ویمین بخش کیوت و خیلی قشنگ داستانه و خب به هر حال کاپل اصلی نیست
بعد اینکه امیدوارم بتونم خوب احساسات نامجون رو نشون بدم و روندش خوب باشه
دیگه...
اینم دوست داشته باشید
سوال دارم ترجیح میدین مدرسه ای باشه یا تو فضای دانشگاه؟
جواب بدید حتما
دوستون دارم بوص بهتون💜
YOU ARE READING
the truth untold ×namjin×
Fanfictionمن حرف نمیزنم! می نویسم! احساساتم، حرفام، غم ها و شادی هام، همگی به شکل کلماتی درمیان که هیچوقت قرار نیست به گوش کسی برسند. هروقت به من نگاه میکنید در حال نوشتم! از برقراری ارتباط با آدم ها خوشم نمیاد. دوست دارم بشنوم بدون اینکه حرف بزنم. شاید فک...