part 14

499 96 22
                                    

بعد از نگاه معناداری که به پماد انداختم لگد محکمی به ییبو زدم که از روی تخت افتاد و آخش بلند شد
حقته با این بچه تربیت کردنت ، معلوم نیست چند سالشه ‌...

بهتر و بیشتر از من بزرگسالم میدونه
از روی تخت بلند شدم و به طرف حمام رفتم و توجهی به چشم های درشت شده ی ییبو نکردم
خیلی دلم می خواد یه بلایی سرش بیارم که یاد بگیره بچه رو درست تربیت کنه

وان رو پر از آب کردم و داخلش رفتم
آخیییش چه خوبه البته بدون اون پدر نمونه خیلی مزخرفه ... اصلا دلم نمی خواد اینا بگم ولی خب مزخرفه دیگه

زود کارم رو تموم کردم و از داخل حمام ییبو رو صدا زدم ، با بالا و پایین شدن دستیگره به طرف در رفتم

+ در قفله یکم صبر کن

قفل در رو باز کردم و یکم بازش کردم

+ یه حوله ای چیزی بهم بده

ییبو ابرویی بالا انداختا و از جاش یک میکرو هم تکون نخورد

+ الوووو ییبوووو

- چرا یهو از تخت پرتم کردی پایین ؟

اخم کردم ... خدایا بزنم یه جاییش کلا دیگه نتونه بلند بشه ؟

+ برای اینکه گند زدی تو تربیت بچه

- من ؟ سیژوی که خیلی خوب بزرگ شده

+ بله بله صد در صد

از در فاصله گرفتم که یهو ییبو خودشا با روش به شدت ناشناخته ای پرت کرد داخل حمام
با چشمایی گرد شده بهش نگاه کردم

- ژان ژان بیا دوباره کار نیمه تموم رو تموم کنیم

+ ییبو ؟ ما دقیقا دیشب به نظرت چیکار کردیم ؟

- نمیدونم ... خیلی خب بیا کارمون رو تموم کنیم

+ بادکنک هوا کردیم ؟ واقعا داری خودتا میزنی به اون راه ؟

ییبو جلو اومد ... با هر قدمی به جلو که بر می داشت منم قدمی به عقب بر می داشتم

این کار فوق مسخره تا وقتی ادامه پیدا کرد که رسمت باهم یه دور دور حمام چرخیدیم در اخر پام به وان گیر کرد و افتادم داخل وان
ایییییی نشیمنگاه گوگولیم پوووکییید

- ژان ژان خوبی ؟

+ اره عالیم فقط دیگه باسنی برام نموند

* مگه پمادی که بهت دادما نزدی پاپا ؟

با بهت به اون بچه دویل که وسط حمام مثل برج با اون لبخندش ایستاده بود نگاه کردم
بعد از لود شدن ویندوز اخطارم نگاهی به وضعیت ییبو انداختم

خب وضعیتش خوب بود
با شلوار ورزشی و تیشرت بالای وان ایستاده بود
و اما وضعیت من ، خب گندش بزنم این دیگه چه پوزیشنیه که من دارم دقیقا ؟؟

CRASH(bjyx)✔Where stories live. Discover now