part 15

477 89 12
                                    

CRASH

من واقعا دلم میخواد داااااد بزنمممم .... هوم ولی اول از همه باید ... برم برنامه خوشگذرانی برای زمانی که بچه دویل نیست آماده کنم .

هوووم من خیلی ناراحتم فقط ، فقط نمیدونم که چجوری نشونش بدم و متاسفانه مجبورم فعلا روی برنامم متمرکز بشم .

سوتی زدم ، به طرف اتاق خودم راه افتادم ... از دیشب به بعد اتاق ییبو دیگه اتاق خودم ، البته که برای گرفتن این تصمیم احتیاجی به اجازه ی ییبو نیست .

وارد عمارت شدم ، از دوتا پله بالا رفتم که با شنیدن پچ پچ دو عدد خدمتکار عزیز روی پله ی دوم ایستادم ... یا من گوش هام یکدفعه عالی شدن یا این دوتا عزیز دل چیزی به نام اروم حرف زدن نمی دونن .

به حرف هاشون گوش دادم ..‌ اصلااااا و ابداااا از حرف های مثلا صحیحشون خوشم نیومد ... یعنی چه ، اصلا بحث در رابطه با باتم و‌تاپ بودن دو نفر موضوع برای‌بحثه ؟ و چیزی که عصبانیم می کنه اینکه اونا یه عوضی دیگه رو با ییبو شیپ می کنن

به مرز انفجار رسیدم .. نه اینطوری نمیشه ، اون دوتا پله رو سریع پایین رفتم و خودم به اون دو نفر رسوندم . از خدمتکاری که عینک زده بود و بیشتر شبیه ناظم شده بود سوالم رو پرسیدم

+ در رابطه با چی حرف میزنی ؟( همراه با لبخندی که به شکل تهدید آمیزی دندونام رو نشون میداد )

خدمتکار ، عینکش رو درست کرد ( شرط میبیندم تو زندگی قبلیش یا ناظم بوده یا از این معلم رو مخا )

- راجب نامز ارباب و رابطشون با ارباب حرف میزدیم

نامزد ؟ این مگه فقط یه زن نداشت ؟ تازه اونم که کلا به هیچ جاش نمیگیره ... نامزد این وسط چیچی میگه ؟ نکنه افتادم وسط یه دراما !!!!!

+ مگه ییبو نامزدهم داره ؟

- بله

+ اسم نامزدشون چیه ؟

- لطفا مزاحم کارمون نشین

حرفش رو زد و رفت ... ییبو یه زن داره که با روح براش فرقی نداره ، یه نامزد داره که بر اساس حرف های خدمتکارا پسره اسمشم درست نفهمیدم ولی میدونم «و» داره ... خاک بر سر اونی که باعث شد من رو این کراش بزنم .... خو حالا من که سقط میشم

پاما روی اولین پله گذاشتم که با داد کسی پشت سرم همون پله اومده رو افتادم ... به پشت سرم نگاه کردم

+ سیژوی ؟! ... تو اینجا چیکار میکنی ؟ مگه ندزدیدنت؟ اون نامردا نباید حداقل تا سه ساعت نگهت دارن ؟

CRASH(bjyx)✔Onde histórias criam vida. Descubra agora