part 6

673 149 41
                                    

وای خدا چرا اینجوری راه میرم ؟

خودما به خونه رسوندم بماند که چقدر همه با چشماشون لنگ زدنمو قورت دادن

آخه لنگ زدنم دیدن داره

زنگ خونه را زدم و وقتی در باز شد با سرعت که نه رفتم داخل

+ سلام

بعدم با همون لنگ زدن به طرف اتاقم رفتم که با حرفی که زی یی زد همون وسط مجسمه شدم

- اوه اوه دیشب بدجور بوده بادمجون نه ؟

+ هان ؟

- ژان کافی بود به من میگفتی دلباخته ی رئیس شرکتی

+ منظورت چیه ؟ صببببر کن تو از کجا میدونی ؟

- نه دیشب بادمجونه کار خودشا کرده ... یعنی تو بعد شش سال نمیدونی من اونجا کار میکنم ؟ بعد تو با خودت نگفتی کی اون گندهای خوشگلتا جمع کرد؟

+ تو بودی ؟

- نه ... عمه خدابیامرزمون از قبر بیرون اومده رفته از طرفت عذرخواهی کرده

+ عه .......... منو مسخره میکنی ؟

- آره ... بادمجون رئیسم چطور بود ؟

+ انقدر بادمجون بادمجون نکن ... من و اون کاری نکردیم

- چی ؟ چرت نگو ..... وای نگو اصلا یادت نیست

+ منظورت چیه ؟

وای خدا نکنه دادم و نفهمیدم ولی آخه ژوچنگ که چیزی نگفت در رابطه باهاش
- ژان وقتی سیژوی بردت منم افتادم دنبالتون چون واقعا به اون بچه دویل اعتماد ندارم و بعد از اینکه رفتی داخل اتاقی منم چند دقیقه بعد در اتاق باز کردم که

+ الو کجا رفتی ؟

- هیجا هیجا داشتم میگفتم تو و رئیس خیییلی هااات همو بوس میکردین

+ وات د فاککک

- چه واکنشی دادی به حرفم

+ نه این واکنش برا خودت بود .... تو چرا خون دماغ شدی ؟

- عه

با سرعت دستمالی برداشتا کمی سرشا بالا گرفت

- ببخشید یهو تصوراتم کشید به ادامه ی شبتون یکم فشارش بالا بود

+ باشه

- به تو باید اسکار واکنش بدن وا......

پغ
ژاااااااااننننننن

هی هی ژان پاشو وای این چرا غش کرد ؟

_____________________________

ییبو :

من الان وسط یه جلسه ی مهمم ولی اون پایینا هم داره یه اتفاقی می افته و عاملش هم کاملا مشخصه کیه

اون پسره .... ژوچنگ گفت فقط همون گریه و اینا بوده پس من چرا موقع عوض کردن لباس هام ناله های اونا یادم بیاد چرا باید قیافه ی ..... خدایااااا خب من حالا جلو اینا با این چکار کنننم ؟

با نوک کفشم محکم زدم تو ساق پای ژوچنگ از جاش پرید و نگاه پر از حرصی بهم انداخت

سعی کردم با چشم هام بهش بفهمونم ولی یا اون زیادی خنگه یا بازم اون زیادی خنگه
وای خدا خیلی خنگه خیییلی

+ چیه چته ؟

نمیفهمی وقتی یواشکی به پاش میزنم یعنی نمیخوام بقیه بفهمن که با صدای بلند میگه چیه ؟

چند بار براش ابرو بالا انداختم که خاااک بر سرت چنگ خاااک

+ وای وانگ ییبو چ......
.
بیا حتما باید بهت نشون بدم در چه مکافاتی گیر کردم

داداش خنگ

+ ام خب جناب وانگ میشه بیاین بیرون کارتون دارم

ناموسا ژوچنگ ؟ ناموسا ؟ متوجه نیستی این کارا کردم چون جلو اونا با این وضعیت نمیخوام تکونی بخورم؟

خدایا ؟ باشه عیبی نداره بین چند هزار تا برادر یکیشونم اینجوری میشه دیگه

+ پاشو دیگه

یکی منو نجات بده
________________________________

CRASH(bjyx)✔Where stories live. Discover now