part18

323 63 10
                                    

اصلا به درک که کیک نابود شد فدای سرم ... فدای تک تک تارموهای عزیزم ... به من چه
میخواستن خودشون برن همت کنند ... هعییی

شروع به قدم زدن کردم

اگه من اینم پس یعنی خانواده و فامیل بدترن درسته ؟ پس این یعنی .... اگه ییبو و اون قومش ( نامزد و زن ) با فامیل و خانوادم اشنا بشن درصد نابود شدنشون خیلی زیاد میشه

همین کاررو میکنم ..... حالی از همشون بگیرم تا دیگه برا من ییبو خان صففففف نکنه نامزد زن شوهر پروووووووووو

شروع به دویدن کردم با دیدن ییبویی که سوار ماشین شد ... سرعتم رو بیشتر کردم تا بهش رسیدم .... چند بار محکم به شیشه زدم

ییبو با ترس شیشه رو پایین کشید ... اخی برا من ترسیدی ؟ دلم به رحم اومد باشه نمیبرمش

+ نه نترس خوبم

- چرا انقددددر محکم میزنی شیشه ماشینم داغون شد ... درد داری مگه ؟

+........

ییبو ..... ییبو..... یادم نبود شعور نداره باید یادش بدم ...

- چی میخوای زود باش نامزدم منتظرمه

+ ....... هیچی برو

- پس الکی وقتم رو نگیر میدونی چند دقیقه است پروازش تموم شده ؟ خدافظ

+ آره میدونم از اونجایی که علم غیب دارم

- خدافظ

ماشین رو روشن کرد رفت .... امیدوارم تو راه ماشین بهت بزنه نابود بشی .... بهت ارفاق میکنم فقط پاهات بشکنه ... احمق ... جلو من نامزدم نامزدم راه انداخته ... باشههه باشهههههه

عصبی بودم خییییییلی ..... وارد خونه شدم وسایلم رو با سرعت جمع کردم که با شنیدن صدای سیژوی سه متر پریدم بالا

- داری میری ؟ قهر میکنی ؟ نروووووو

برگشتم عقب

+ قهر چیه بابا .... میخوام برم پیش مادر و پدر عزیزم به اون پدرتون گفتم که به هیچ جاشون نگرفتن

- قهر نمیکنی

+ نههههه ای بابا بی لباس که نمیتونم باشم .... من رفتم

( سیژوی : )

ژان وسایلش رو جمع کرد و از خونه بیرون رفت ... نه اینطوری نمیشه باید بازم من وارد بشم

روی کاناپه نشستم

چی بگم که بابا قید نقش بازی کردن برای اون نامزده تقلبیش رو بزنه ؟ آهاااااان ژان گفته بود قبلا قرار بوده ازدواج کنه هوهو

با سرع به طرف تلفن رفتم و شماره ی بابا رو گرفتم .... بعد از چند بوق بلاخره تلفن رو برداشت

+ بله سیژوی زود بگو دارم رانند گی میکنم ... اگه واجب نیس من قطع کنم

- بابا نمیخواسی با ژان بری ؟

+ بعد میرم پیشش بگو همین بود ؟

- عه خب اخه میترسم دیر بشه ... آخه میدونی

+ چیییی زود باششش

- نه ولش کن بهتره ندونی برو برو به نامزد تقلبیت برس شاید اون قرار شد جای ژان رو بگیره خدافظ هققق

+ سیژوووووووووی

- اخه میدونی انگار خانوادش قراره همونجا براش جشن ازدواج بگیرن اخه میدونی انگار یه نفر بدجور دوستش داره الان که برمیگرده آره دیگه

+ غلط کرده م.........

با شنیدن صدایی بلند و دلخراش گوشی رو از گوشم فاصله دادم .... بعد از گذشت چند دقیقه گوشی رو به گوشم چسباندم

- باباااا .... بابااااااااا

سلام ، امیدوارم حالتون خوب باشه پارت بعدی بیشتره

سلام ، امیدوارم حالتون خوب باشه پارت بعدی بیشتره

Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.
CRASH(bjyx)✔Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang