میخواهم تو را بلد باشم، تک تک پستی بلندیهایت را.
میخواهم پیش بینیات کنم،
چشمهایت را که میبینم، کهکشان نهانشان را هم بخوانم.
نفس که میکشی، مثل اکسیژن با خونت در تمام بدنت بچرخم و به هوا برگردم.
میخواهم بخشی از تو شوم.
میخواهم یاد بگیرم که چطور با زبانه آتش احساساتت مبارزه میکنی.
میخواهم یادت بدهم که برایت میسوزم.
میخواهم ببینم قطرات باران چطور روی صورتت میلغزند؛
زمین چطور زیر قدمهایت خم و راست میشود؛
و طبیعت چطور به زیباییات حسادت میکند.
تعلیمم بده. من دانشآموزی، تشنه درس، بیش نیستم.
YOU ARE READING
Soul Of Mine
Poetryو فلسفه مثل قهوهای تلخ و سیاه است. روح آدم را سرحال میآورد، اما سیاهت میکند. مثل شب بی ماه. #3- in love