مرا فریاد کن! مرا فریاد کن تا مثل یک ققنوس، بسوزم و برایت پرواز کنم.
مرا فریاد کن! نامم را از بلندیها فریاد کن، بگذار اسمم را در طنین طبیعت بشنوم...
این نام گنگ را.
مرا فریاد کن! بگذار حس زندگی باری دگر مرا فرا بگیرد؛ باری دگر پر شوم از هویت و تعلق، از فانی بودن، از جاودانگی.
مرا فریاد کن! ازهمان جا که هستی، با همان صدایت، لرزانندگی و قدرتش، مرا فریاد کن.
میخواهم صدای لرزش تارهای صوتیت را بشنوم. میخوام زمین لرزهای باشد نامم بر ستون حنجرهات!
مرا فریاد کن.
التماست میکنم،
مرا فریاد کن.
تا بدانم که مرا میبینی. که من مرئی هستم. که تو بینایی. که من بیدارم و این یک رویا نیست.
مرا فریاد کن.--------
چیه فک کردین محو شدم؟ هه هه:)
من همیشه هستم😂
ب این راحتیا ازم خلاص نمیشین.
نقطه.
YOU ARE READING
Soul Of Mine
Poetryو فلسفه مثل قهوهای تلخ و سیاه است. روح آدم را سرحال میآورد، اما سیاهت میکند. مثل شب بی ماه. #3- in love