سلام بچه
یادتونه گفتم با مادرم دعوام شده و قهرم و این داستانا دیگه؟
خب چیزی که اتفاق افتاد اینکه پنجشنبه من با صدای گریه ی مامانم از خواب بیدار شدم و یکم تو رخت خواب موندم ببینم چی شده که دیدم هی آخ و اوخ میکنه و گریه اش شدیده دیگه گفتم برم ببینم چی شده
رفتم دیدم بابام پایین پای مامانم نشسته مامانم داره به پهنای صورت اشک می ریزه و پشت ساق پای مامانم ورم کرده و بابام یخ گذاشته و داره فشار میده پاشو
پرسیدم چی شده بابام گفت که مامانم امده از چهارپایه بیاد پایین پاش رو درست نگذاشته رو زمین عضلات پاش گرفته
دیگه همون موقع پسرخالم امد و برادرم بیدار شد گفتن بریم دکتر چون اصلا نمیتونست بایسته
رفتن دکتر و داره و آمپول گرفتن و دکتر گفت باید بره سونوگرافی انجام بده ببینن چی شده عضلاتش
آقا سرتون رو درد نیارم عصر با بدبختی یه جا پیدا کردن که نوبت بده بهشون
دیگه بعد از سونوگرافی رفتن پیش اورتوپد که بهشون گفت یه رگ توی عضلات دوقلوی پشت ساق پاش پاره شده و باید آتل ببنده
دیگه از همون پنجشنبه شب تا همین امروز هی یکی میاد خونمون به مامانم سربزنه
دیگه هرشب له میام تو رخت خواب
حالا من هنوز هم قهرم با مامانم تا وقتی واجب نباشه باهاش حرف نمیزنم خودش سعی میکنه باهام حرف بزنه من زیاد محل نمی ذارم، آقا جان من هنوز دلخورم،اصلا نمیتونم ببخشمش!بحث فقط این دعوای اخیر نیست بحث سالها اذیت شدن و ندیده گرفتنه!
مهم نیست زیاد بیخیال
راستی اشپزی ها بر عهده ی برادرمه چون من اصلا دوست ندارم اشپزی کنم،به حدی بدم میاد از اشپزی که امروز مثلا نوبت من بود با اینکه بلد بودم گند زدم به غذا!همه بزور خوردیمش چون گرسنه بودیم بعد هم انداختم بقیه اش رو که مونده بود!😅😅😅😅🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️
بابا من بهشون گفتم من غذا درست نکنم قبول نکردن!تقصیر خودشونه🤷🏻♀️😅😅😅
حالا ببینیم فردا میگن من بپزم یا برادر گرام😂😂😂
YOU ARE READING
rainbow talk
Randomحرفهای رنگین کمونی هر حرفی که اینجا زده میشه رنگیه گاهی وقت ها آبی قرمز نارنجی بنفش سبز یا حتی سیاه یا خاکستری😉🤷🏻♀️ پس همراه این رنگی رنگی باشید😉🌹