بگم؟.....اره فکر کنم🤷🏻‍♀️

48 10 5
                                    

میدونید چیه؟این چندماه دقیقا کلمه ی فاکداپ بود زندگیم
و نمیدونم کی قراره تموم بشه
آخرین باری که حرف زدیم فکر کنم تازه کنکور داده بودم و مهسا رو دوباره دیده بودم و اینا😅😅
فکر میکردم دیگه ته داستانه بدبیاری و بدبختی من همینه
کاش بود
تو این مدت چهار تا عزیز از دست دادم
دوتاشون همین پنجشنبه چهلمشونه
دوتا بچه ی ۱۱ و ۱۴ ساله که وقتی خواب بودن خونشون آتیش گرفت و تو خواب خفه شدن و فوت کردن
سوختیم؟اره سوختیم وقتی شنیدیم
چندین ساعت نمی دونستیم بچه ها خفه شدن یا....
میدونید چیه؟
اوضاع خوب هم بشه،قرنطینه تموم هم بشه،دیگه کرونایی نباشه که کسی بمیره....خیلی درد ها هستن که درمان نمیشن....خیلی غصه ها هست که تموم نمیشن
اصلا
اصلا این حرفها رو بیخیال
نمیخواستم اصلا درمورد اینا بگم
این مدت چیزی نگفتم چون همینطوری هم اوضاع و احوال هیچکس خوب نیست
ولی الان خواستم یه چیز دیگه بگم
تو اون کتاب یکی اومد گفت چه اعترافات مسخره ای
واقعا مسخره است!؟
یعنی ببینید میدونم خیلی حرفهایی که زدم شاید بچگانه بودن ولی شجاعت میخواد آدم به احمقانه ترین چیزهایی دنیا هم اعتراف کنه!
اینکه از ترس هاش بگه یا از افکار احمقانه اش بگه یا از دغدغه های روزمره اش بگه
من اعترافات رو نوشتم که بقیه هم شجاعت اینکه بخوان حتی به خودشون یه چیز رو با صدای بلند اعتراف کنن داشته باشن
بگن بابا اینکه داره جلوی کلی آدم به این چیزهای ساده اعتراف میکنه من چرا واسه خودم تکرارش نمیکنم!
من نمیگم آدم خیلی عاقل و بالغ و عقل کلی هستم
ولی اونقدری میفهمم که آدم باید بخاطر خودش قوی باشه و خیلی چیزها رو برای خودش از نقطه ضعف به قدرت تبدیل کنه
وقتی ضعف هاتو بلند بگی میتونی از ضعف به قدرت تبدیلشون کنی
حتی اگه احمقانه باشن🙂

rainbow talk Donde viven las historias. Descúbrelo ahora