این پارت رو همزمان با گوش دادنِ آهنگ Silhouette از Birdy بخونید :)
.
در ماشین رو باز کرد و ویلچرش رو سمت صندلیِ کنار راننده برد، با یکی از دستاش ستونِ ماشین و با دست دیگهش در ماشین رو گرفت. سعی کرد به هر ضرب و زوری که شده، خودش رو از روی ویلچر بلند کنه و روی صندلی ماشین بشینه ولی یه بار نزدیک بود ویلچر سُر بخوره و دفعهی بعدی نزدیک بود انگشتای دستش رو -به خاطر فشاری که به ستون ماشین آورد- بشکونه."فاک!!!" داد زد و با مشتش چند بار به صندلیِ ماشین کوبوند. از اینکه دیگه خودش تنهایی نمیتونست کارهاش رو انجام بده، احساس بدی داشت و دلش میخواست زمین و زمان رو آتیش بزنه. حس میکرد بی فایده شده و دوست داشت دنیا به خاطر این اتفاق تقاص پس بده.
"ببخشید داشتم برگههای ... ترخیصتو امضا میکردم ..." سیریوس وقتی لرزش عصبیِ بدن جیمز رو دید جملهشو تیکه تیکه بیان کرد و سرعت قدمهاش رو تا وقتی که به جیمز رسید کمتر کرد. "تو خوبی ...؟؟؟" روی پاهاش خم شد و به اخم پررنگِ جیمز و چشمایی که با پردهی اشک خیس شده بودن نگاه کرد.
"خوبم!" دوباره دستهاش رو روی صندلی ماشین و ستون گذاشت و سعی کرد سوار ماشین بشه. سیریوس خواست کمکش کنه ولی جیمز حتی بهش اجازه نداد دستش رو بگیره، ولی شانس آورد که اون اونجا بود چون ویلچر دوباره داشت سُر میخورد و اگه سیریوس نمیگرفتش جیمز با صورت به کفِ ماشین میخورد.
"بزار کمکت کنم جیمز ...!" ملتمسانه گفت و جیمز که دیگه انرژیش به خاطر ضرب و زورِ بازوش تموم شده بود روی ویلچر برگشت. سیریوس لبخند محوی زد و یه دستش رو زیر پاهای جیمز و دست دیگهاش رو دور کتفش انداخت، اونو از روی ویلچر بلند کرد و روی صندلی کنار راننده گذاشت.
"بزار ویلچرت رو جمع کنم بزارم روی صندلی عقب و بیام بشینم." با لبخند گفت و در سمت جیمز رو بست، ویلچر رو تا کرد و روی صندلی عقب ماشین گذاشت. بعد از اینکه از پشت ماشین رو دور زد روی صندلی راننده نشست، کمربندش رو بست و ماشین رو روشن کرد.
"رگیولس هم اونجاست؟" جیمز با صدای گرفتهای پرسید و به خودش زحمت نداد صورتش رو برگردونه و سیری رو ببینه، و اما لبخند محوی که روی صورتِ پسر مو مشکی بود پاک شد و انگشتهاش رو دور فرمون سفت کرد.
"برسیم خونه دربارش حرف میزنیم ..." گفت و بدون اینکه منتظر سوال و جملهی دیگهای جیمز بمونه ماشین رو به سمتِ خونهی جیمز توی خیابون هدایت کرد. جیمز تا چند دقیقه فقط با اخم، بی صدا بیرون رو نگاه میکرد و حرفی نمیزد. سکوت، دلیلی بود برای اینکه جیمز راحت تر بتونه دوباره توی خاطرات توی ذهنش سفر کنه و چهرهی محبوبش بین تمام آدمایی که میشناخت رو ببینه.
البته این سکوت تا وقتی ادامه داشت که سیریوس ضبط ماشین رو روشن کرد و تک به تک توی آهنگها دنبال یه آهنگِ شاد برای کسب انرژی گشت. بعد از پخش شدنِ آهنگ Party In The USA از مایلی، جیمز پشت پلک نازک کرد و با دست چپش شروع به رد کردن آهنگها کرد.
YOU ARE READING
Love Is a Devil (Jegulus) [On Hold]
Fanfictionاون میدونه خیلی چیزها دیگه تنهایی براش قابل انجام دادن نیستن، ولی این دلیل نمیشه بیخیال زندگیش بشه، اونم وقتی که هنوز دلیلی برای زندگی کردنش وجود داره! عشق! 🌑