Chapter 11

76 13 19
                                    

جیمز جلوی دهنش رو گرفت که تیکه‌های دونات به خاطر خنده‌ی بلندش اینور و اونور پخش نشه. "دور لبات ... کاملاً صورتی شده سیری!" و بعد از اون صدای خنده‌ی بلک بود که توی ماشین پیچید. "به خاطرِ خامه‌ی توت فرنگیه، احمق!" و بعد همزمان با صدای خنده‌های بلندشون، خامه‌ی صورتی رنگ رو از دور لباش پاک کرد.

"از من یاد بگیر، حتی دندونام هم شکلاتی نشدن!"

"اوه، جدن؟ مطمئنم اگه الان ببرمت دندون پزشکی میتونه سه کیلو شکلات رو از لای دندونات خارج کنه." دوباره هردوی اون‌ها شروع به خندیدن کردن و از شدتِ خنده دلشون رو فشار میدادن.

"خب؟ بلیت‌های چه فیلمی رو گرفتی؟" پسر مو بلند پرسید و به چهره‌ی پر از غرورِ دوستش خندید. "Spiderman: Far From Home" جیمز نیشخند زد، یه تای ابروش رو بالا داد و با پیروزی به دوستِ جذابش نگاه کرد. پاتر حاضر بود قسم بخوره برق توی چشمای سیریوس رو بعد از مدت‌ها دید.

"بزار حدس بزنم، تا یک ماه قرار نیست باهام قهر کنی، درسته؟! و خیلی راحت وقتی یاد امشب بیفتی من رو میبخشی، مگه نه بلک؟!" سیریوس به غرورِ جیمز خندید و سوییچ رو توی جاش چرخوند. "بله مستر جیمز فلیمنت پاتر، درست میفرمایید."

سیریوس ماشین رو سمتِ سینما ماشینِ هربت حرکت داد و با چشم‌ها و لب‌های خندون به مسیر رو به روش نگاه کرد. جیمز میدونست دوستِ چندین و چند سالش عاشقِ ماروله و میدونست اینطوری خیلی راحت میتونه از دلش در بیاره.

اولین بار که با همدیگه رفته بودن سینما ماشین، یه جمع خانوادگی بودن، دوتا ماشین. یکی ماشین پاتر‌ها و یکی ماشینِ بلک‌ها. مادرِ سیریوس آدمِ مهربونی نبود و سیریوس برای اینکه بتونه پیشِ جیمز باشه، مجبور شده بود شیشه‌ی سمتِ خودش رو پایین بده و بی سر و صدا از شیشه بیرون بره تا بتونه خودشو به ماشین پاتر‌ها برسونه.

وقتی به اونجا رسیدن جیمز شماره سریال بلیت رو برای دخترِ جوونِ پشت گیشه خوند و اون هم یه جای پارک رو نشونشون داد. سیریوس با لبخند ماشین رو سمتِ جای پارک برد و نگهش داشت.

"دیگه نیازی نیست از شیشه‌ی ماشین دزدکی بیرون بری سیری، من همینجام." جیمز گفت و لبخندِ کوچیک و دلگرم کننده‌ای رو تحویلِ سیریوس داد.

"میدونم جیمز ... میدونم ..." و صدای تیتراژ اولِ فیلم توجه هردوی اون‌ها رو سمتِ پرده‌ی بزرگ اونجا جلب کرد. "باید دونات‌ها رو برای الان نگه میداشتیم." پسر مو بلند همونطوری که روی صندلی لم میداد غر زد و جوابش فقط خنده‌ی بلندِ جیمز بود.

سیریوس تک تک صحنه‌ها رو، تک تک دیالوگ‌ها رو، تک تک دکورها و لباس ها رو از حفظ بود، ولی دیدنِ دوباره‌ی این فیلم براش لذت بخش بود.

"Peter Parker: Everywhere I go, I see his face. I just really miss him.
Happy Hogan: yeah, I miss him too. I don't think Tony would've done what he did, if he didn't know you were gonna be here after he was gone.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: May 10, 2021 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

Love Is a Devil (Jegulus) [On Hold]Where stories live. Discover now