Part 19: For The First Time Ever!

453 75 73
                                    

*آهنگی که گذاشتم رو هروقت توی متن گفته شد پلی کنید لطفا

ملکه ی مادر بعد از تموم شدن حرف های جیون سرش زو تکون داد و گفت:
+بله درست میگی جیون! ما باید نیروهای هواییمون رو هم قوی کنیم. اگه این نشونه ها متعلق به لوسیفر باشه، نبرد بزرگ تنها توی محدوده ی زمین اتفاق نخواهد افتاد. تهیونگ، تو چه نظری داری؟
تهیونگ که صندلیش چندتا با شوهوا فاصله داشت گلوش رو صاف کرد و دستاش رو از جیبش خارج کرد.
شوهوا تازه نگاهش به دست باند پیچی شدش افتاد. چه اتفاقی افتاده؟ نکنه به خاطر دیشبه...نکمه زخمش خیلی عمیق باشه و ضدعفونیش نکرده باشه؟
شوهوا با اخم داشت دست تهیونگ رو بررسی میکرد که با صدای بم تهیونگ به خودش اومد:
-در درجه ی اول، ما نمیدونیم که آیاهمه ی اینها کار لوسیفره یا نه. اما باز باید احتیاط کنیم. میتونیم از تمام شهرای زیرزمینی توارلا استفاده کنیم. چون اونجا امن به نظر میاد.
شوهوا همونطور که به چهره ی تهیونگ خیره شده بود با خودش فکر میکرد که تهیونگ وقتی که جدیه خیلی جذابه. حتما وقتی هم که لبخند میزد جذاب میشد! شوهوا تا حالا لبخند کاملی از تهیونگ ندیده بود و این خیلی کنجکاوش کرده بود. اما طوری که تهیونگ دست راستش که رگاش مشخص بود و دست چپش که باند سفیدی دورش داشت رو تکون میداد، صورت کشیده و جذابش و چشمای سیاهش که مثل یک شهاب سنگ آسمونی دائما در حال حرکت بودن، باعث میشد شوهوا حواسش به ادامه ی حرفای تهیونگ نباشه.
با ضربه ای که به طور متعدد به پاش زده میشد نگاهش رو از تهیونگ گرفت که احساس کرد تمام اتاق دارن نگاهش میکنن.
چونگها از لای دندوناش با حرص گفت:
-شوهوا حواست کجاست؟
شوهوا که دستپاچه شده بود با عجله از جاش بلند شد و به سمت نقشه ی قلمرو ها که روی میز قرار داشت حرکت کرد.
مجبور بود برای برداشتنش کنار صندلی تهیونگ وایسته.
نقشه رو برداشت و کامل بازش کرد.
تهیونگ نفساش کوتاه کوتاه و عمیق شده بود. بوی عطر شوهوا بدجور بینیشو پر کرده بود.
شوهوا به نقطه ای که با ماژیک قرمز دورش خط کشیده شده بود اشاره کرد و گفت:
+اگه بخوایم از اول به این جریانات اخیر نگاه کنیم متوجه میشیم که اول از سمت شمال غربی شروع شده و به مراتع به سمت جنوب توارلا حرکت کرده.
این یعنی منبع نیرو میتونه از سمت دریاهای غربی باشه. هرموجودی که هست میتونه زیر آب نفس بکشه چون کل دریاهای غرب رو شنا کرده تا رسیده به جنوب.
پس فکر میکنم هنوزم اطراف جنوب باشه پس بد نیست که به اونجا سر بزنیم. به علاوه شنیده بودم که فرشته های نگهبان قدرتمندی وجود دارن. میتونیم اونا رو به چند دسته تقسیم کنیم. اما عده ی زیادیشون باید به سمت جنوب برن.
ملکه ی مادر با رضایت سر تکون داد و اجازه داد تا شوهوا ادامه بده:
+اما من فکر میکنم که این موجود، هرکی هم که هست از یه مدت قبل اینجا بوده.

Oops! Ang larawang ito ay hindi sumusunod sa aming mga alituntunin sa nilalaman. Upang magpatuloy sa pag-publish, subukan itong alisin o mag-upload ng bago.
𝑺𝒖𝒏𝒌𝒆𝒏 𝑭𝒊𝒓𝒆Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon