در كافي شاپ رو باز كرد و با نگاهش دنبال ميز مورد نظر گشت، كه خيلي هم طول نكشيد،
با ديدن پسري كه با لپ تاب روبه روش در حال مكالمه بود نيشخندي زد و به طرف ميزش رفت: عصر بخير هيونگ.
ييشينگ سرش رو بالا أورد و با ديدن بكهيون لبخند ملايمي كه چال گونه ريزش رو نشون ميداد زد و با دستش به صندلي روبه روش اشاره كرد:بشين...
بكهيون كلاه سياهش رو از روي سرش برداشت و روي صندلي نشست.
ييشينگ همچنان با لبخند بدون هيچ حرفي به صورت بكهيون خيره شد ،حتي خود بكهيون هم خوب ميدونست كه ييشينگ علاقه ي متفاوتي به بكهيون داشت اما هميشه در تلاش بود تا ناديده بگيرتش،با شيطنت يكي از ابروهاش رو بالا انداخت:خوب؟؟ من اينجام تا به حرفاتون گوش بدم هيونگ.
ييشينگ لپ تاپ رو به طرف بكهيون برگردوند و بكهيون با نيشخند به چهره ي رييس جانگ از توي صفحه لپ تاب نگاهي انداخت و كمي تعظيم كرد:از كارم راضي بوديد رييس؟؟
رييس جانگ:دزديدن كاي از كيونگسو...جالب بود،ولي هدفت چيه؟؟
بكهيون پوزخندي زد:شايد نشون دادن شجاعتم به شما براي جلب اعتمادتون و...كمك به رياست من.
رييس جانگ با صداي نه چندان دلنشيني زد زير خنده: فقط اوردن كاي پيش خودت نشون دهنده ي شجاعتته؟؟و از من ميخواي به خاطر همچين كار كوچيكي كيونگسو رو كنار بزارم و طرف تورو بگيرم؟
بكهيون:معلومه كه نه... من فقط يه ادم رو از كيونگسو نگرفتم. من برگ برندش رو برداشتم و الان اون توي دست منه، خيلي راحت ميتونم برش گردونم همونجا كه بود تا كيونگسو به نقشش ادامه بده و ميتونم همينجوري پيش خودم نگهش دارم تا بتونيم بهتر ازش استفاده كنيم.
ييشينگ: چي ميخواي بكهيون؟؟
بكهيون: اگه اين برگ برنده دست كيونگسو باشه تمام سهامي رييس كيم توي جيجو رو برای خودش ميخواد،اما الان كاي دست منه و من هيچكدوم از اون سهام هارو نميخوام به جز سهام رييس جانگ از شركت خودمون رو،شما ميتونيد تمام سهام جيجو رو براي خودتون برداريد.
رييس جانگ: چرا سهام منو ميخواي؟؟
بكهيون: خوب مسلمه، چون اينجوري بيشتر سهام براي من ميشه و من ميشم سهام دار اصلي و رياست كل، همون چيزي كه قرار بود از اول بشم. و فكر ميكنم بين من و شما قرار هايي بود رييس.
رييس جانگ با اخم كمي بهش خيره شد:من فقط وقتي اون سهام رو به نامت ميكنم كه اون قرار داد امضا بشه و شركت هاي رييس كيم بياد زير شاخه شركت هاي من....
بكهيون خنده اي کرد و شونه اي بالا انداخت: صد در صد بايد همينطور بشه، هر چند كه اين شرط خود منم بود، دلم ميخواد بدون هيچ تعللي اون قرار داد ها امضا بشه، قبل از اينكه كيونگسو بتونه بفهمه قرار نيست چيزي به اسمش بشه.
YOU ARE READING
{first wave: season 2}
Fanfiction🥀نام: موج اول _ فصل دوم 🌱ژانر: اكشن-درام-رمنس 🥀کاپل: كايسو🐻🐧چانبك🐯🐶 🌱وضعيت: تمام شده 🥀نویسنده : mary خلاصه فیک✍ : در پي جدال انجمن با دو عضو جوان و شكل گرفتن عشق ممنوع بين دو زوج،گروه موج اول تلاش داره بدون مشخص شدن هويتش پيروز ميدان بازي...