Part 16

304 95 111
                                    

گوشي روي اسپيكر بود و صداي چانيول رو پخش ميكرد، دكمه هاي پيراهنش رو تند تند ميبست و همزمان دنبال كت اسپرتش توي چمدون ميگشت.

چانيول: بكهيون من ميام ولي دور تر منتظرت ميمونم، اخه چطور انتظار داري اينجا بشينم و كاري نكنم؟

_ تو با اومدنت فقط أوضاع رو سخت تر ميكني، اگه يه درصد همه چي لو بره يه نفر از ما بايد اين بيرون باشه كه بتونه كاري واسمون بكنه.

+ اينجوري حرف نزن، همه چي اوكي ميشه ، من مطمئنم... راستي اسلحه اي كه برات گذاشته بودم رو هم بردار لازم ميشه...

_ من كه نميتونم ازش استفاده كنم چه فايده اي داره؟؟

+ حالا تو بردار، قرار نيست جلو دست و پات رو كه بگيره،پيشت باشه خيال من راحت تره، اينم ميگم كه بعدا نگي بهم دروغ گفتي، من ميام ولي بهت قول ميدم تا زماني كه همه چي اوكي باشه اصلا خودت هم متوجه حضور من نشي.

بكهيون كتش رو برداشت: تو كه قرار كار خودت رو بكني چرا از من ميپرسي؟؟

+ من نپرسيدم فقط اطلاع دادم... بچه ها كاي رو دارن ميارن جلو در هتل زود تر برو كه به موقع برسي منم الان راه ميوفتم.

+ باشه فعلا.

بكهيون به طرف گوشي رفت و برش داشت و توي جيبش گذاشت، به طرف در رفت اما دقيقا قبل از خروجش سرش رو برگردوند و به كيسه چرمي كه چانيول اون شب براش اورده بود نگاه انداخت، دوباره برگشت داخل و كيسه رو برداشت،

كلت كمري با خشاب پر بهش نيشخند ميزد، ميدونست كه قراره فقط دست و پا گير باشه اما يه چيزي ته دلش ميگفت بهتره برش داره،

كلت رو پشت لباسش جا داد و از اتاق زد بيرون.

*******************************************
استرس داشت و اين چيزي غير طبيعي براي كيونگسو بود، نفس عميقي كشيد، قرار بود همه چيز به خوبي و خوشي پيش بره و بعد از گرفتن سهام هاي هر دو شركت، زندگي خودش و تمام اطرافيانش رو نجات بده،

اين همون چيزي بود كه براش قدم توي اين راه گذاشته بود و حاضر بود تا اخرين قطره خونش براش تلاش كنه.

نگاهي به محافظ هاش انداخت، قرار بود خودش تنها بياد، كريس و لوهان و سوهو هم با يه ماشين ديگه بيان تا كسي متوجه حضور اون ها در لحظه اول نشه...

صداي لاستيك روي جاده خاكي بهش فهموند كه نزديك شدن، ته دلش احساس ترس داشت، اما بايد از پس اين كار بر ميومد،

شايد كسايي كه به خاطرشون داشت توي دل خطر ميرفت تنهاش گذاشته بودن اما كيونگسو كه بي معرفت نبود،

اگه اونها انتخاب كردن كه برن، كيونگسو انتخاب كرده بود كه بمونه توي اين زمين بازي حتي اگه شكست بخوره.

{first wave: season 2}Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang