Part 9

321 108 100
                                    

از صبح زود فقط داشت اتاقش رو با قدم هاش متر ميكرد

سرش درد ميكرد، با دو تا دست هاش موهاش رو چنگ ميزد،

نميتونست حرف كيونگسو رو انجام نده اما بغض توي گلوش حواسش رو از تمام اتفاقات دور و برش پرت ميكرد،

صداي زنگ گوشيش دلش رو لرزوند و بدون هيچ تعللي خودش رو روي ميز پرت كرد تا گوشيش رو برداره:الو...

-چي شده باز بچه اهو؟

صداش پر از لرز شد:كيونگسو گفت زنگ بزنم به سهون...

+خوب؟؟

_اخه..

صداي دلگير پشت گوشي غصه اش رو بيشتر كرد.

+تو هميشه دنبال فرصت بودي...فكر نميكني الان وقتشه.

لوهان چشم هاشو بست:من به خاطر تو هر كاري انجام ميدم،الان هم اگه نخواي بهش زنگ نميزنم.

+فقط هر كاري كه به نظرت درسته رو انجام بده.

لوهان صداش رو بالا برد:با من اينجوري حرف نزن،كار درست از نظر من اونيه كه تو بگي،حتي اگر الان ازم بخواي بميرم به نظرم بهترين كار همونه...چرا وقتي ميدوني من چه احساسي نسبت بهت دارم جوري رفتار ميكني كه بهم عذاب وجدان بدي؟؟

اشك هاش نرم و اروم روي گونه هاش ميريخت. صداي خنده نرم توي گوشش پيچيد:بي قرار نباش بچه اهوي كوچولوي من...ميدونم احساست چيه،ولي نميخوام توي اين مسئله كسي باشم كه تصميم ميگيرم.
لوهان اروم بينيش رو بالا كشيد: اون منو نميخواد...ديگه نه.

+فقط كافيه تو اونو بخواي،كاري ميكنم تا ابد كنارت بمونه...

_نميخوام زوري كنارم باشه.

+اون دوست داره لوهان...

-شايد قبلا...اما الان نه.

+زود تصميم نگير.

_ميدوني دوست دارم ديگه نه؟يشتر ازاون چيزي كه فكرش رو ميكني... تو تمام وجود مني

+ميدونم خوشگلم،ميدونم.

صدايي كه توي گوشش ميپيچيد اونقدر خسته و ناراحت به نظر ميرسيد كه قلب لوهان رو ميفشرد اما ميخواست يك بار كمي هم به خودش فكر كنه.

گوشي رو محكم توي دستش فشرد:ازم ناراحت نشو..طاقتش رو ندارم.

+نميشم...

_ولي شدي....

صداي نفس عميقي شنيد:لوهان...

لرزش صداي توي گوشي نشون از اشك هاي مرواريد مانند فرشته زندگيش بود،اون به راحتي از پشت تلفن هم ميتونست رطوبت اون صورت زيبا رو تصور كنه.

_لولو ي من...نميخواد بيشتر از اين به خاطر من از خودت بگذري...فقط دور نشو ازم، ميميرم...برو دنبال دلت.

{first wave: season 2}Where stories live. Discover now