[ part 4 ]

2.2K 218 124
                                    

هایا. چطورید ؟  :')
لطفا توضیحات آخر پارت رو بخونید. 🍓


لویی

چشم هام به آرومی باز شد و به اولین چیزی که فکر کردم " من کجام ؟ " و بعدش " چرا پایین تنه ام لخته ؟! " بود.

وقتی کاملا متوجه شدم چرا نصفه نیمه لختم سریع و پشت سرهم پلک زدم. صدای کار کردن با کیبورد از سمت راستم به گوشم رسید و باعث شد به اون سمت نگاه کنم.

هری اصلا به من نگاه نمیکنه. یه جوری رفتار میکنه که انگار وقتی من اینجا دراز کشیدم، لخت، اونجا با کارش مشغوله. چشمامو محکم بستم. نمیتونم باور کنم که همه اینا دوباره اتفاق افتاد. بهش اجازه دادم کاری که میخواد رو باهام بکنه.

اصلا چرا عصبانی ای لویی؟ تو میدونستی این اتفاق میوفته. میدونستی بهش اجازه میدی هرکاری که میخواد بکنه. دیگه هیچ راه بازگشتی نداری.

این باعث میشه من گی بشم؟ من قبلا هیچ وقت از مردی خوشم نیومده بود ... نه تا قبل از اون(هری).

بالشت رو از زیرم برداشتم و روی سرم گذاشتمش. میخوام از همه چیز قایم بشم. این نمیتونه زندگی من باشه. اینجوری فقط اسباب بازی هری ام. هرزه اش که اون میتونه هر وقتی که خواست اونو داشته باشه. دقیقا هر وقتی. چون من الان دیگه براش کار میکنم، مگه نه؟

" بیدار شدی، بیبی دال؟ " شنیدم که هری گفت. صداش به خاطر بالشتی که گوش‌هامو پوشونده گرفته شده اس.


" منو اونجوری صدا نکن " زیرلب غرغر کردم. از کاری که اون لقب باهام میکنه متنفرم، خجالت آوره. این چیزی نیست که بتونن باهاش یه مرد رو صدا کنن.

چرخیدم و روی شکمم خوابیدم چون از اونجوری که دیکم مشخص بود خوشم نمیاد. و وقتی که دیگه دیر شده بود فهمیدم حالا باسنم براش به نمایش گذاشته شده. نشنیدم که از روی صندلیش بلند شه ولی انگشتاش رو که بین لپ های باسنمه رو حس کردم. من نفس برده ای کشیدم میخوام از انگشتاش دور بشم ولی کاری که در واقع میکنم هل دادن باسنم به سمت انگشتاشه.

اونجوری که انتظار داشتم نه بهم خندید نه پوزخند زد. لبمو جویدم چون الان نمیتونه صورتم رو ببینه. انگشتاش دور سوراخم که به خاطر بات پلاگ کاملا باز شده میچرخه.

" چه هرزه ی خوبی " زیر لب غرولند کرد. " تو مال منی، فقط من، این کون مال منه" با خشونت یه تا از انگشتاش رو باهم وارد سوراخم کرد. " این پوسی مال منه " اون غرید و من لرزیدم.

نمیتونم همه اینارو باهم هضم کنم. انگشتاش، کلماتش، تن صداش. اینا خیلی زیاده و من دوباره دارم سفت میشم. ناله ای کردم، میخوام برم خونه. نیاز دارم استراحت کنم. به زودی هر روز اینجام. میتونه هر وقتی که میخواد منو به دفترش صدا کنه و هر چقدر میخواد باعث بشه بیام. ولی الان، میخوام برم خونه.

baby doll  |  Persion LsWhere stories live. Discover now