از دست واتپد چِل شدم :|
به قول لویی well well well
چطورید؟!
همونطور که میبینید آپ کردم 😂😂👌🏻
و این توفیق اجباری به خاطر اینه که متاسفانه خانواده ام کرونا گرفتن و من خونه نشین شدم. 🚶♀️🚶♀️🚶♀️سو هیر وی گو ...
لویی
هفته اول کار کردنم برای هری گذشت و هیچ تنبیه ای درکار نبود. اون دفعات زیادی منو به دفترش صدا زد و بهم لذت داد، بعضی وقتا حتی سه بار در روز (من تقریبا ده تا کاپ قهوه توی اون روزا خوردم)، ولی هنوز هیچ نشونه ای از تنبیه نبود. این واقعا باعث میشه ناراحت باشم. من فقط میخوام که بیاد، تموم بشه و بره، هرچی که میخواد باشه.
به خاطر اینکه همه چیز توی هفته اول آروم و خوب گذشت من همش منتظرم یه اتفاق بد بیوفته. معمولا اتفاقات خوب و اینا برای من نمیوفتن. همش فکر می کردم قراره یه گند بزرگ بزنم و هری به خاطر اون اخراجم کنه. ولی همچین چیزی اتفاق نیوفتاد. به نظر میرسه که من دارم همه چیز رو درست انجام میدم و اون توی فرصت های زیادی به خاطر سریع یاد گرفتن مسائل ازم تقدیر میکنه. و من هم با خوشحالی تقدیر و ستایشش رو می پذیرم.
وقتی که صدام میکنه بیبی دال یا وقتی که بهم میگه دارم عالی پیش میرم وقتی داره با باسنم یه کارایی میکنه، احساس میکنم توی بهشت بَرینم.
من دارم بیشتر و بیشتر به اینکه هر روز سکس داشته باشم عادت میکنم. اولش یکم عجیب بود چون من عادت کرده بودم که هر شب خودم اینجور کارارو بکنم، ولی الان مجبور نیستم که... و میدونم که هری به هیچ وجه نمیخواد. در نتیجه خودارضایی های شبانه از دم از روتین زندگیم حذف شده.
الان، دارم قرار ملاقاتهای این هفته هری رو توی برنامه مرتب میکنم. از گوشه چشمم دیدم که یه زن جوون داره به دفتر هری نزدیک میشه ولی تا وقتی که دقیقا بغلم نایستاد متوجه اش نشدم. اون دستشو به سمت دستگیره در برد و من سریع سرمو بالا گرفتم.
"میتونم کمکتون کنم؟ " وقتی پرسیدم ابروهام یکم بالا رفته بود... و باشه شاید این رفتارم خیلی بچ طور باشه. از جوری که شروع کردم به رفتار با "همکارام" خوشم نمیاد. یادم میاد که هفته پیش به خودم چی گفتم، که قرار نیست دلبسته هری بشم و قرار نیست تبدیل بشم به یه حسود بدبخت مثل دستیار قبلیش. ولی وقتی یکی دیگه داره با هری صحبت میکنه همه این فكرا از پنجره به بیرون پرواز میکنن و در ميرن. این خیلی خیلی بده.
اون یه جورایی از بالا به پایینمو نگاه کرد که انگار داره تو ذهنش میگه "و تو کی هستی که از من سوال کنی؟" معمولا اگه کسی منو اینجوری نگاه کنه آب میشم میرم توی زمین. ولی من دارم یاد میگیرم که اطراف دیگران محکم تر باشم، ولی نه خیلی اطراف هری.
YOU ARE READING
baby doll | Persion Ls
Fanfiction| Larry stylinson version | | Persion translation | ❌ Warning ❌ 🏳️🌈 BDSM & Kinky smut & manxboy 🏳️🌈