هایا چطورین؟! امیدوارم که روز خوبی رو گذرونده باشید. بقیه حرفا آخر پارت =)
خلاصه پارت قبل: هری برای لویی ایپد و پنتی هدیه فرستاد و بعد هم بردش رستوران سر قرار. اونجا بود که لویی یه بار دیگه ثروت و شهرت هری رو به چشم دید. یه سری حرف زدن تو رستوران و موقع برگشت لویی یه ادم عجیب غریبی رو تو دستشویی دید.
لویی
هموطور که هری به سرعت توی خیابون جلو میرفت، متوجه آسمان خراش هایی که ازشون میگذشتیم شدم. اونا همینطور بلندتر و بلندتر به نظر میرسن. و متوجه شدم که تو محله گرون قیمتی زندگی میکنه، اینجا حتی از اون جایی که رستوران هم بود دیوونه کننده تره، اصلا قابل مقایسه با مرکز شهر یا اون قسمت مزخرفی که آپارتمان من هست، نیست.
رومو از پنجره برگردوندم تا ازش سوال بپرسم "چرا مالک آپارتمان منی؟ تو احتمالا میتونستی یه آسمون خراش دیگه بخری ولی یه جاش اون ساختمون رو خریدی؟"
از گوشه چشمش بهم نگاه کرد و دوباره نگاهشو به جاده داد. " من تمایل دارم اون رو برای خانواده هایی که توان مالی کمی دارن تبدیل به خونه ای کنم که از پس هزینه هاش برمیان. قصد دارم به زودی همه چیز رو بازسازی و تعمیر کنم."
برای مدت طولانی ای ساکت موندم و بعدش گفتم."واو. این واقعا عالیه" نمیدونم دیگه چی باید بگم. هر موقع که تصمیم بگیره اون کارو بکنه من اپارتمانمو از دست میدم، ولی واقعا نمیتونم از این تصمیمش عصبانی باشم. میدونستم که توی خیریه های زیادی شرکت میکنه، ولی اصلا انتظار جوابی مثل اون رو نداشتم.
دوباره سکوت کردیم و من کم کم دارم دربارهی چیزایی که امشب قراره اتفاق بیوفته مضطرب میشم. بله، من بهش گفتم که میخوام اسپنکم کنه، ولی این قراره تنها اتفاقی باشه که قراره امشب بیوفته؟ واقعا فکر نمیکنم اینجوری باشه. امشب اولین باریه که میخوایم جایی به غیر از دفترش سکس داشته باشیم.
استفاده از کلمه سکس کاملا بیهوده اس چون میدونم ما تا حالا سکس به معنای واقعی کلمه نداشتیم. مثلا سکس کامل، کاکش وارد من بشه و بلاه بلاه بلاه. ولی من هنوز این رو سکس به حساب میارم. نمیدونم دیگه چی میتونم صداش بزنم.
ولی الان که قراره تو خونه اش تنها باشیم، نمیدونم بالاخره قراره اون سکس کامل اتفاق بیوفته یا چی. من الان نزدیک به یک ماهه که هری رو میشناسم و تا حالا هیچ وقت کاکش رو ندیدم. این یکم عجیبه. همیشه اونه که به من لذت میده و نه هیچ کار متقابلی. کم کم داره برای این موضوع حس خودخواهی بهم دست میده. من هیچ وقت بهش این پیشنهاد رو ندادم. این گستاخی من رو میرسونه؟ شاید اون منتظر منه که ازش بخوام دیکشو ساک بزنم. ولی من فکر میکنم برای درخواست کردن همچین چیزی خیلی ترسو و مضطربم.
YOU ARE READING
baby doll | Persion Ls
Fanfiction| Larry stylinson version | | Persion translation | ❌ Warning ❌ 🏳️🌈 BDSM & Kinky smut & manxboy 🏳️🌈