22

640 66 324
                                    

کاور 👆🏼🙂🙂🙂💜

Klaus P. O. V :

با حس کردن خیسی رو بدنم بزور سعی کردم چشممو باز کنم. علاوه بر خیسی انگار داشتن شیره جونمو میکشیدن بیرون، یجوری بود. چشمامو بزور باز کردمو چشمامو چرخوندم تا ببینم قضیه چیه. اول چشمم به الایژا خورد که خواب بود و بعد به کول. با دیدن وضعیت کول احساس کردم مغزم سوت کشید. دکمه های لباسم باز بودو کول داشت سینمو می‌خورد.

نمیدونستم دقیقا باید چیکار کنم فقط سعی کردم از خودم جداش کنم که بدتر مکید. اونم انگار خواب بود. از درد لبامو گاز میگرفتم. سعی کردم جوری که کول بیدار نشه سینمو از تو دهنش بکشم بیرون ولی نمیشد. آخه مگه من چقدر سینه دارم که اینم گذاشته تو دهنش! اروم دستمو گذاشتم رو بازو الایژاو تکونش دادم تا بیدار بشه.

ک: الایژا بلند شو. الایژا بلند شو ببین اینو.

الایژا چشماشو باز کردو با نگرانی سریع نشست رو تخت.
ال: چیشدی خوبی؟ دوباره درد داری؟

ک: نه در ندارم اینو ببین.

به وضعیت کول اشاره کردم. الایژا با دیدن دکمه های باز لباسمو دهن کول که داشت تکون می‌خورد فهمید قضیه چیه.

ال: شت این چه وضعشه دیگه!

ک: انگار دارن شیره وجودمو میکشن بیرون، بیا یکاری کن.

ال: دورت بگردم چیکار کنم آخه، بزار جداکنم دهنشو.

الایژا اومدو اروم خواست سره کولو جداکنه که کول سینمو گاز گرفت. از دردو سوزشی که برام ایجاد شد تو چشمام اشک جمع شد. الایژا با دیدن حالتم اخم کردو شروع کرد به تکون دادن کول.

ال : کول پسرم بلند شو عزيزم.

کول : اوممم

کول با چشمای بسته ناله کردو دوباره محکم مکید. یع هیس از درد کشیدم.

ک: هیسسس اخ

ال‌: بگردم برات. رنگ سینت قرمز شده اینقدر مکیده.

دوباره شروع کرد به بیدار کردن کول. وقتی دید کول بیدار نمیشه یه داد نسبتا بلند زد که کول از جاش پرید. با ول شدن سینم دستمو گذاشتم روشو شروع کردم به مالیدنش. خیلی حساس شده بودو شدیدا درد داشت. الایژا با داد رو به کول شروع کرد حرف زدن.

ال: این چع کاری بود دیگه ددیت از درد داشت جون میداد.

کول با بغض گفت
کول : ددی داد نزن خب. شیر میخواستم.

الایژا که چشمای اشکیه کولو دید یزره آرومتر شد.

ال: عزیزمن ددیت از کجاش شیر بیاره اخه شیر نداره که.

کول : شیر نداره ولی میمی که داره تازه خیلی هم خوشمزست. بعدشم وقتی نینی داره باید شیر هم داشته باشه.

Vampire Brothers * (MPREG) Where stories live. Discover now