کاور 🙂👆🏼
Damon P. O. V:
بعد از قطع کردن تماس با کلاوس به استفن که آشفته بود نگاه کردمو گفتم
د: چرا اینقدر استرس داریو همش نگرانی، چیشده؟
استف : دیدی حالشونو، دیدی چجوری بهم ریختن؟
د: اره نمیدونم کی بود ولی اومد زهرشو ریخت رفت. نمیدونم چرا همه اینقدر باهاشون بدن، اون از ربکا که خواهرشونه اینم از این یارو که معلوم نیس از کجا پیداش شد
استف : هنوز به عمق فاجعه پی نبردی نه؟
د: چه فاجعه ای؟ از چی حرف میزنی ؟
استف : ما برای چی رفتیم سراغشون؟ از رو هوا که یهو وارد خونشون نشدیم، می‌خواستیم یکارایی کنیم. رفته بودیم جاسوسی! اخه عزیزمن نمیدونی اگر بفهمن چی میشه؟ یه درصد احتمال بده بفهمن اصن دیگه چجوری میخوایم نگاه کنیم بهشون. اعتمادشون درجا نابود میشه و از بین میره
با هر کلمه ای که از دهنش خارج میشد تازه به عمق ماجرا پی می‌بردم، خدای من! اگر کلاوس بفهمه دیگه حتی نگاهمم نمیکنه چه برسه رابطمون مثل قبل بشه. با فک کردن بهش تازه عمق ماجرا رو فهمیدم اگر این اتفاق میوفتاد دیگه نمیتونستم به زندگی کردن ادامه بدم.
استفن که حالمو دید اومد جلوم رو زمین نشستو دستامو گرفت تو دستشو همینجوری که دستمو نوازش میکرد گفت
استف : نمیزاریم بفهمن باشه؟ فقط بگو از کی آدرس خونشونو گرفتی؟
د: نمیدونم من به وسیله يه رابطی با يکی آشنا شدم گفتن این راجبشون اطلاعات زیاد داره و اینجور چیزا، اون آدرس داد بهم البته اسمشو اینا رو بهم نگفت فقط گفت آدرسو بهت میدم دیگه هم پیدات نشه اینورا.
استف : قیافش چه شکلی بود؟
د: موهای کوتاه قهوه ای داشت رنگ موهای تو، بعد چشماش سبز بود مثل کلاوس و اینکه هیکلشم تقریبا عضله ای بود
استف : فقط مونده سایز دیکشو بدونی، به همه چیش دقت کردی
با حرص دستمو ول کرد که سریع دستشو کشیدمو گفتم
د: بابا من فقط قیافش یادم مونده کاری نکردم که
استف : به من چه چرا به من توضیح میدی؟
با تعجب به کاراش نگاه میکردم معلوم نیس چیشده، نه به حسودی کردنش نه به این حرکتش. با حرص از راه پله داشت میرفت بالا که با زنگ خوردن عمارت ایستاد، رو بهم گفت
استف : منتظر کسی هستی؟
د: نه. انزو هم الان قرار نیست بیاد
بلند شدم رفتم سمت درو باز کردم که با الینا رو به رو شدم. با حرص فکمو قفل کردمو گفتم
د: این وقت شب اینجا چیکار داری؟ می‌خواستیم بخوابیم.
YOU ARE READING
Vampire Brothers * (MPREG)
Vampireدیمن و استفن دو تا برادر خون اشام هستن که دیمن عاشق استفنه از همون نوجوونیش ولی استفن نمیدونه و طی یه اتفاقی نامزد استفن کشته میشه و استفن فکر میکنه کاره دیمنه و بعد اون یه اتفاقاتی برای اونها میوفته که.... ________________________________________...
