کاور 🥺💖
Elijah P.O.V:
با بالا پایین شدن تخت و حس کردن دستای کسی رو صورتم چشمامو به زور نیمه باز کردم. کول بود. دوباره چشمامو با خستگی بستم. خیلی خسته بودم. با بوسیده شدن گونم لبخند زدم.
کو: ددی
ک: کول ددیت خسته اس پسرم بیا بخواب پیشمون.
دستامو باز کردم تا بیاد بغلم ولی همچنان چشمام بسته بود. کول خوابید رو بدنمو منم دستمو انداختم دورش. با اون یکی دستم کمر کلاوسو نوازش میکردم. تمام انرژیم تخلیه شده بود. میخواستم ساعت ها بخوابم.
کو: چلا لختی ددی؟
ک: چون که دیشب یکم کمرم درد میکرد ددیت لباسامو در آورد بعد کیسه آب گرم آورد گذاشت رو کمرم.
کو: باکسل ندالی؟
ک: ندارم برای همین رو بدنمو پوشوندم
ک: نینی دلست کلدین؟
ک: نه پسرم. بیا منو تو بریم ددیت بخوابه.
زمزمه کردم:
ال : نرو. بری نمیتونم بخوابم
ک: باشه عشق میمونم. کول توهم یکم پیش ما بخواب تا ددیت بلند بشه
کو: بوشه. ددی ال بگل کن منو
دستامو حلقه کردم دورشو رو موهاشو بوسیدم.
کول با انگشتاش رو بدنم اشکال مختلف میکشید.
دوباره داشت خوابم میبردو کلاوس هم فکر کنم خوابیده بود چون صدای نفس هاش عمیق شده بود.
با شعری که کول زیر لب میخوند لبخند زدم. شیرین ترین موجود دنیا. بع تمام شدن شعرش حرف میزد با خودش.
با حرفش لبخندم عمیق تر شد انگار داشت با بچه ها حرف میزد.کو: لوبی میدونی ددی ال تولو دلست کلد؟ اول فندوق بود بعد توهم دلست شدی. ددی رو هم پاپ دلست کرده. خیلی خوچگله ددیمون، خیلیییییی. لفطنی چشماتون شبیه ددی بشه. عین ددی الم نشییینا چون ددی منه فگط
شیرین زبان من!
کو: بعدشم اومدین بلام تعلیف بتنین چجولی بود شکم ددی. تو شکمش چی خولدی بزلگ شدی. تازه به فندوق نگو ولی تورو بیشتر دوست دارم.
با این حرفش یهو ناله کلاوس تو خواب بلند شد
چشمامو سریع باز کردمو دستمو گذاشتم رو شکمشال: نیکلاوس خوبی؟!
ک: خیلی بد لگد زد یکیشون. چرا نمیذارن بخوابمممم
با لحن درمانده کلاوس دلم پیج خورد. همش اذیت میشد.
ال: فکر کنم فندوق بود. کول به لوبیا گفت اونو بیشتر دوست داره
کو: وای ببشیییید. گلط کلدم. فندوق باول بتن دوشت دالللم. ددیمونو اژیت نتن لفطنی
ک: پسرم چرا آخه اینجوری میگی بهشون. اونا خیلی دوست دارن.
YOU ARE READING
Vampire Brothers * (MPREG)
Vampireدیمن و استفن دو تا برادر خون اشام هستن که دیمن عاشق استفنه از همون نوجوونیش ولی استفن نمیدونه و طی یه اتفاقی نامزد استفن کشته میشه و استفن فکر میکنه کاره دیمنه و بعد اون یه اتفاقاتی برای اونها میوفته که.... ________________________________________...