Part1:new House :)

365 12 3
                                    

به محض ورود به خونه جدید بوی چوب خیس به مشامش خورد. خونه قدیمی و بزرگ بود ولی تنها خونه ای بود که میشد با مقدار پول جیسو خرید.

همینطور که تو افکار کهنه اش غرق شده بود صدای مردی که از طرف صاحب ملک فرستاده شده بود صدای سکوت افکارش رو قطع کرد:خانوم کیم فکر میکنم این خونه کاملا مناسب قیمتی که گفتید باشه همچنین خیلیم بزرگه نگران نباشید خیلی با صاحب خونه صحبت کردم که با قیمت خوب بهتون بفروشه _دستی به زیر چونه اش زد و ادامه داد_ عجیبه بااینکه این خونه خیلی قدیمیه اما دل کندن ازش براش سخته، شنیدم خونه اجدادیشونه.
+یعنی اینقدر راحت میخوان خونه اجدادیشون رو به من بفروشن؟
_راستش همونطور که میبینین این خونه بدون استفاده اس ایشون ترجیح میدن که حداقل از خونه استفاده بشه ولی یه سوال دیگه شما تنها زندگی میکنین؟! من شنیدم این خونه یکم زیادی عجیبه شبا مواظب خودتون باشید.
+آها بله ممنون!
بعد از گفت و گو با فرستندهٔ صاحب خونه مشکوک و امضا قرار داد
جیسو خسته به فکر فرو رفت و بعدش با فکر مشغول به سمت خونه فعلیش رفت تا هفته بعد به خونه مشکوک و مرموز نقل مکان کنه...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.






اینم از پارت اول امیدوارم بگیره و خونده بشه :(

beyond the mirror Where stories live. Discover now