1

3.1K 708 501
                                    

"بونا جورناتا سینیور فیوریستا"
( روز خوبی داشته باشین آقای گل فروش،).

هر روز تو مسیر رستوران اون پیرمرد رو میدید

"بونجورنو هری"
(صبح بخیر هری)

هری زنگ دوچرخه اش رو برای اون مرد به صدا در آورد و تو کوچه های سنگ فرشی فلورنس شروع به رکاب زدن کرد.

کوچه ها به نسبت تنگ بودن و نور گیر خوبی نداشتن. اما هری عاشق رنگ زرد خونه ها و آجر های سنگی اون کوچه پس کوچه ها بود.

درختچه ها و گل های کوچیک به اون جا رنگ طراوت و زندگی داده بودن

هری عاشق پیاده روی داخل، اون کوچه ها بود

وقتی شب از نیمه گذشته و لامپ های زرد روشنن. وقتی خیابون ها خیسن.
وقتی خنکی شب های تابستون پوستش رو به بازی میگیره

فلورنس برای اون یه شهر رویایی و طلایی بود

کار خوب،خونه زیبا،مردمان خون گرم، دیدنی های زیبای شهر و ادبیات پرسنیدنیش، همه این ها باعث میشد تا هر روز با لبخند از خواب بلند شه و اعتراف کنه چقدر خوشبخته.

دوچرخه اش رو ما بین دوچرخه همکار هاش به میله زنجیر کرد و همراه کوله اش از چند پله رستوران بالا رفت

رستوران پائولا از رستوران های زبان زد فلورنس بود.

اون شهر با معماری رنسانس، برای شیفته های هنر شناخته می‌شد و با رستوران پائولا برای شیفته های غذای اصیل ایتالیایی.

هری خیلی خوشبخت بود که او اون رستوران کار میکنه
اون کمک دست سر آشپز بوو و به تازگی به یکی‌ از آشپزهای رستوران تبدیل شده بود.

هری بعد از سلام دادن به گارسون ها، داخل اتاق استراحت شد.

شلوار دمپا گشاد قهوه ای و تیشرت سفیدش رو با یونیفرم سفیدش عوض کرد.

پیشبند مشکیش رو بست، موهاش رو بر خلاف اکثر کار کنان با باندانای آبی رنگی بست و وارد آشپز خونه پر سر و صدای رستوران شد

"سلام به همگی" هری سلام داد و از همشون جواب گرفت.

دست هاش رو با آب خنک شست و به جمع متشنج اون ها وارد شد

"باز چیشده؟" هری از پیتر، ظرف شور رستوران پرسید

"باز تو خبر نداری؟" پسر تکیه اش رو از کانتر گرفت و به هری نگاه کرد

"آخر هفته مرخصی بودم. میخوای بگی چی شده؟"

"سالواتور.این دیگه دفعه آخر بود. زد زیر همه چی و قرار داد رو یه طرفه فسخ کرد. یک شنبه وقتی نبودی هر چقدر پائولو بهش گفت میتونه ازش خسارت بگیره گفت پرداخت میکنه"

"پس یه جنجال حسابی رو از دست دادم"

حرف هری نیمه کاره موند چون رعیس رستوران وارد شد و دسته ای برگه روی میز تحویل سفارش انداخت.

Mr taster  [Larry.Stylinson] Where stories live. Discover now