تاپ: یعنی چی همینجوری رفت؟
فوی: اون با عجله رفت و به کسی چیزی نگفت
تاپ: شاید واسش کاری پیش اومده..چدا الکی اینقدر بزرگش میکنید؟
فوی: میدونی... خیلی نگران بود
تاپ: باشه حالا. ببینم چه خبره.. فعلا باید قطع کنم.. فوی: منو بیخبر نزار
گاس: چی شده؟ واسه وین اتفاقی افتاده؟
دریک با نگرانی به تاپ نگا میکنه
تاپ: نه اون برنامه داره ولی برایت انگار یچیزیش شده..صبر کنید من الان میام.. باید با مایک تلفنی حرف بزنم
دریک با تعجب به گاس نگا میکنه
دریک: مایک؟؟؟؟
گاس: وای دوست من تو خبر نداری؟
دریک: چیو؟
آروم به دریک نزدیک میشه
گاس: دوست پسرشه
دریک میخنده
مکالمه تلفنیمایک: هی عزیزم
تاپ: سلام .. چه خبر؟
مایک: سر کارم خودت که میدونی
تاپ: ممم از برایت چه خبر؟
مایک: برایت؟ با وینه
تاپ چیزی نمیگه
مایک: نیست؟
تاپ: ببین.. مایک.. نمیخوام نگران بشی.. ولی فوی میگه برایت با عجله و ترس از شرکت رفته
مایک: کجا رفته؟
تاپ: نمیدونم.. به کسی چیزی نگفته..فقط انگار.. یجورایی نگران بوده
مایک: الان بهش زنگ میزنم
................تاپ: بچه ها من باید برم
گاس :چی شده؟
تاپ: فقط یکم نگران برایتم..
دریک: باهات بیایم؟
تاپ: نه.. خودم میرم.. بعدا میبینمتون
تاپ ازونجا میره با عجله دوباره به مایک زنگ میزنه
تاپ: مایک
مایک: اون جواب نمیده..نگران شدم
تاپ: به داداشم زنگ بزنم؟
مایک : صبر کن لوکیشنشو نگا کنم.................اون.....چرا
تاپ: چیشده؟
مایک با تعجب: اون ...داره میره روستا
تاپ: چی؟اونجا چرا؟ نکنه اتفاقی واسه بابا مامانش افتاده؟
مایک: نمیدونم.. من.... باید برم ببینم چی شده
تاپ: منم میام
مایک: صبر کن.. برایت داره بهم زنگ میزنه
.. تاپ: ماا..
مایک گوشیو قطع میکنه و تاپ رو با کلی نگرانی منتظر میزاره
....................وین: خسته نباشید
پی اید: تموم شد.. بریم؟
وین به اطراف نگا میکنه و بازم برایتو نمیبینه
وین: برایت برنگشت؟
پی اید : بهتره ما بریم
وین: کجا بریم؟پس برایت
فوی: برید خونه اونم برمیگرده
وین به فوی و پی اید نگا میکنه
وین: چیزی شده و به من نمیگید؟
اونا همچنان ساکتن
وین گوشیشو در میاره تا به برایت زنگ بزنه که یهو گوشیش زنگ میخوره
مکالمه تلفنیوین: هی تاپ
تاپ: وین باید ببینمت
وین: الان نمیتون...
تاپ با نگرانی: برایت
وین بدنش سرد میشه
وین: برایت؟ برایت چی؟
تاپ : باید ببینمت
وین: اتفاقی واسش افتاده.. ؟اون کجاست
وین به فوی و پی اید نگا میکنه
وین: شما چه مرگتونه.. برایت کجاست؟
فوی: ما نمیدونیم.. اون با عجله ازینجا رفت.. فقط گفت مواظبت باشیم و..
صدای مایک پشت تلفنه که داره وینو صدا میزنه
وین: مایک تو با تاپی؟
مایک: وین
وین: مایک چی شده
مایک : من الان تو راهم
وین: راه کجا ؟مایک ساکت میشه
وین: خواهش میکنم بهم بگو
مایک: یه ویدو واست میفرستم نگا کن... بهت زنگ میزنم
وین آروم به گوشیش نگا میکنه..ویدو رو باز میکنه.. وین: اونا.. پدر و مادر برایتن.... چرااا.. لعنتی .... کثافتا.. اونا رو گرفتن؟
وین پاهاش سست میشه و رو صندلی میشینه
پی اید: چی شده؟
وین: همش بخاطر من لعنتیه
....وین با عجله بلند میشه و پی اید و فوی دنبالش میدون
دم در که میرسه مایکو میبینه
وین: مایک تو... اینجا چیکار میکنی؟ الان باید پیش برایت باشی؟
مایک: بهتره سوار ماشین بشی.. باید ازینجا بریم
وین: چی؟ داری شوخی میکنی مایک.. برایت به ما احتیاج داره
مایک به اطرف نگا میکنه : میشه لطفا سوار شی وین.. اینجا جای اینکارا نیست.. مردم دارن نگا میکنن
فوی: راست میگه وین.. همه دارن نگا میکنن
وین سرشو میندازه پایین وبا عصبانیت سوار ماشین مایک میشه
..................مکالمه مایک و برایت
YOU ARE READING
Im here for you
Action( کامل شده) دوستای گلم این اولین فیکیه که من نوشتم امیدوارم از ازش خوشتون بیاد شخصیت اصلی داستان من برایتوین هستن برایت: عضو سابق ارتش_ سی ساله که زن و بچه اش رو طی حادثه ای از دست داده وین متاوین: بازیگر و خواننده معروف ۲۱ ساله که بدلیل معر...