دستشو رو به صورت جاس دراز میکنه.
. ... میخواد چنگش بزنه
....داره خفه میشه..... نمیتونه کاری بکنه
جاس: تو قراره با من بیای..حتی شده تا ته جهنم با خودم میبرمت
وین داد میزنه
برایت: هی.. هی... وین.. پاشو
وین با ترس چشماشو باز میکنه.. یکی تکونش میده.. از جاش میپره
برایت: چی شده عزیزم.....
وین به اطراف نگا میکنه.. صورتش عرق کرده و وحشت زده است
وین: برایت ...گریه میکنه
برایت: کابوس دیدی؟
وین: تو اینجایی؟
برایت بغلش میکنه
برایت: آره... چیزی نیست ...... فقط یه خواب بود
وین: یه خواب بد.. فکر کردم واقعیه
وین دستاش میلرزه و شونه برایتو محکم چنگ میزنه
برایت: ششش.. تموم شد.. من پیشتم
وین دستاشو دور گردن برایت حلقه کرده
وین: بریم خونه برایت.. ازینجا خوشم نمیاد
برایت موهای وینو نوازش میکنه
برایت: میریم
وین به چشای برایت با نگرانی خیره میشه
وین::فقط میخوام برم خونه
برایت: میریم عزیزم..میریم
وین دوباره برایتو بغل میکنه
وین: هیچوقت تنهام نزار
برایت: من همیشه کنارتم....قرار نیست جایی برم
وین آروم چشماشو میبنده
برایت سرشو میزاره رو بالش و دستاشو میگیره
برایت: حالا بخواب
..................تاپ: بیا .....یکم دیگه بخور
مایک: من به این کارا عادت ندارم.. داری لوسم میکنیتاپ چشمک میزنه و میخنده: بعدا جبران میکنی حالا
مایک: ااا.. میدونی مریضم... داری اذیتم میکنی؟
تاپ با صدای بلند میخنده
چند دقیقه ساکت میشنمایک:چرا نمیری خونه؟
تاپ با تعجب:چرا برم؟
مایک: اینجا اذیت میشی
تاپ: من مشکلی ندارم
مایک: ولی من دارم
تاپ به مایک نگا میکنه
مایک: فکر کنم این مدت نرفتی حموم.. بو میدی
تاپ با سرعت برمیگرده عقب و خودشو بومیکنه.. خجالت میکشه
تاپ: مایککککمایک میخنده: برو خونه.. اینجا جای تو نیس.. با این پاها اینجا موندن سخته واست
تاپ: نمیخوام برم.. اونجا تا یکی یه خبر میاره واسم دیونه میشم
مایک: من خوبم.. با هم تلفنی حرف میزنیم
تاپ: عزیزم.. فعلا نمیتونی از گوشی استفاده کنی.. بعدشم خودم دوست دارم مواظبت باشم
مایک نفس عمیقی میکشه
تاپ: چته؟
مایک: به حرفم گوش نمیدی.. فقط برو یه دوش بگیر
تاپ اخم میکنه
تاپ: خیلی بدی
....................---قربان دم در محافظ گذاشتن. بادیگاردشم همیشه تو اتاقه
جاس: واسم مهم نیست.. هرجوری که شده برید سراغش
--- سعی میکنیم یه راهی پیدا کنیم ولی نمیخوایم خودتونو به خطر بندازید
جاس داد میزنه: اگه این دفعه نتونستید؟؟ اون خیلی راحت منو پس زد.. نمیخوام جز من مال کس دیگه ای باشه
--- قربان ما..
جاس با مشت میزنه به دیوار : فقط بکشیدش..نمیخوام زنده بمونه
....................فرانک:بیا تو
دریک:میخوام برم بیمارستان
فرانک: این مدت خیلی خودتو خسته کردی.. بیا یکم استراحت کن
دریک نفس عمیقی میکشه : بایدبرم
فرانک:الان دیروقته..اونا حتما خوابیدن
دریک به فرانک نگا میکنه
فرانک: چیه؟... نکنه میترسی؟
دریک: از چی باید بترسم؟
فرانک میخنده: از من
دریک : برو تو بچه
فرانک بهش نگا میکنه و ناراحت میشه
فرانک: تو هنوزم منو قبول نکردی
دریک سرشو تکون میده
دریک: فردا میبینمت
فرانک از ماشین پیاده میشه و میخواد بره ولی بر میگرده و به شیشه ماشین میزنه
دریک شیشه رو میده پایین و بهش نگا میکنه
فرانک میخنده : بخاطر امشب ممنون.. خیلی بهم خوش گذشت
دریک لبخند آرومی میزنه: میبینمت ... شب بخیر
............ ...
YOU ARE READING
Im here for you
Action( کامل شده) دوستای گلم این اولین فیکیه که من نوشتم امیدوارم از ازش خوشتون بیاد شخصیت اصلی داستان من برایتوین هستن برایت: عضو سابق ارتش_ سی ساله که زن و بچه اش رو طی حادثه ای از دست داده وین متاوین: بازیگر و خواننده معروف ۲۱ ساله که بدلیل معر...