جاس: واسش مهمی که حاضره بخاطرت بیاد تو دل آتیش
برایت با تعجب : مرد باش .......... با خودم قضیه رو حل کن.. به وین کاری نداشته باش
جاس: اون داره با پای خودش میاد.. ولی....
برایت دست و پا میزنه ولی نمیتونه دستبندو رو باز کنه
جاس میخنده :باور نمیکنم اون داره با پای خودش میاد
رو میکنه به برایت
جاس: من باید واسه یه جشن حسابی آماده بشم
باصدای بلند میخنده و اتاقو ترک میکنه
برایت چشماش پر اشک میشه
برایت: لعنتی.. لعنتی.. تو نباید بیاییی
.................تای: هیچ حرفی نمیزنی.. انگار نه انگار ما چیزی میشنویم.. یا باهاتیم
مایک: اصلا نگران نباش... نترس.. ما پشت سرتیم
وین: من خوبم.. نگران نباشید
تای: ماشینتو بردار.. برو
وین بهشون نگا میکنه و میخنده
تای: فقط مواظب باش وین.. اون آدم هر کاری از دستش بر میاد
وین: مواظبم
مایک به وین نزدیک میشه
مایک: میدونم اینکارا رو بخاطر برایت میکنی وین.. ولی اگه برایتو واقعا دوست داری مواظب خودت باش و خودسرانه کاری نکن.. چون میدونم الان بفهمه میری اونجا عصبانی میشه
وین: اون هیچوقت بفکر خودش نبوده.. وقتشه یکی بفکر اون باشه... من دیگه میرم
وین به همه نگاهی میندازه و لبخند آرومی میزنه.. برمیگرده که بره
تاپ محکم بغلش میکنه
تاپ: مواظب خودت باش وین
وین: مواظبم.. برمیگردم.. ولی با برایت
مایک: بهتره ماهم بریم
گاس و تاپ با نگرانی بهشون نگا میکنن
.................
صدای درتاپ: شما؟.. هی گاس این کیه؟
گاس: پسره است دیگه.. درو باز کن
تاپ: هان؟
گاس: بزا بیاد تو
بعد چند دقیقه فرانک میاد تو
گاس: هی.. سلام..چیزی شده؟
فرانک: سلام.. ببخشید ...
فرانک به اطراف نگا میکنه
فرانک: دریک اینجا نیست؟
تاپ و گاس بهم نگا میکنن
گاس : بیا تو ...بشین
فرانک میره جلوتر و رو کاناپه میشین
..................نیم ساعته که زیر پل منتظره....
یهو یه ماشین مشکی روبه روش میاد و می ایسته دوتا مرد با لباس مشکی از تو ماشین میان بیرون وبه طرفش میرن.. مدام اطرافو چک میکنن و با بیسیم حرف میزنن
درو باز میکنن وچشمای وینو میبندن و میبرنش تو ماشین
مایک: تای به اداره خبر دادی؟
تای به مایک نگا میکنه
تای: فعلا نه..
مایک: اگه چیزی بشه؟
تای: به بچه ها گفتم .. چند نفر از همکارام.. که بیان
مایک نفس عمیقی میکشه.
مایک: خوبه
تای: بهتره دنبال ماشین بریم
...............فرانک: اون گفت بیام اینجا.. ولی خودش رفته؟ کجا رفته؟
فرانک بلند میشه و میخواد به دریک زنگ بزنه
گاس: هی.. بشین
فرانک: میخوام بدونم کجاس.. میرم پیشش
تاپ گوشیو از فرانک میگیره....
فرانک با تعجب بهش نگا میکنه
تاپ سرشو تکون میده و گوشیو میزاره رو میز
تاپ: بهتره سه تامون خونسرد باشیم.. خب؟
گاس: دعا کنیم چیزی نشه.. فعلا این مهمه
فرانک با تعجب بهشون نگا میکنه
فرانک: قراره چی بشه؟ میشه بهم بگید اینجا چه خبره ؟ کجا رفتن؟
گاس و تاپ بهم نگا میکنن و نفس عمیقی میکشن
....................
YOU ARE READING
Im here for you
Action( کامل شده) دوستای گلم این اولین فیکیه که من نوشتم امیدوارم از ازش خوشتون بیاد شخصیت اصلی داستان من برایتوین هستن برایت: عضو سابق ارتش_ سی ساله که زن و بچه اش رو طی حادثه ای از دست داده وین متاوین: بازیگر و خواننده معروف ۲۱ ساله که بدلیل معر...