Part 11

385 57 15
                                    

تاپ: دریک همش بهم زنگ میزنه.. میخواد بیاد وینو ببینه
مایک: به وین گفتی؟
تاپ: آره.. میگه نمیخوام ببینمش
مایک: خب پست
تاپ: میدونی....دریک وینو دوست داره یعنی... عاشقشه ولی تا حالا بهش نگفته..نمیدونم چرا اینکارو کرد ..وقتی کسیو دوست داری باید مواظبش باشی.. ولی .. تاپ نفس عمیقی میکشه... باهم دوستیم
مایک با تعجب: من نمیدونم چقدر باهم دوستین ولی دوستای واقعی هیچ چیزیو از هم پنهون نمیکنن..بهم اعتماد دارن
تاپ: ما بهم اعتماد داریم. ولی الان نمیدونم چی بگم..وین همینجوریشم آسیب دیده.. فقط نمیخوام دریک بیاد و حالشو بدتر کنه
تاپ با ناراحتی سرشو میندازه پایین
مایک: هییی کوچولو... به من نگا کن.. بیا اینجا
تاپ میره کنار مایک
مایک بغلش میکنه: .. همه چی درست میشه
تاپ: امیدوارم....ما چهار نفر همیشه باهم بودیم ..هوای همو داشتیم..دریک نباید اینکارو میکرد..حتی گاس هم وقتی شنید عصبانی شد..
مایک موهای تاپو نوازش میکنه
تاپ به مایک نگا میکنه: خوشحالم که الان کنارمی
مایک: من همیشه پیشتم عشقم
تاپ: کاش وین هم
....مایک: هممممممممممم؟
تاپ: همممم یه سوال بپرسم؟
مایک: بپرس
تاپ: به نظرت ....وین و برایت همو .....
مایک تاپو از بغلش میاره بیرون و بهش نگا میکنه
مایک: توام احساس کردی؟
تاپ میخنده: آره ..ولی وین میگه نه.. گاهی وقتا میگم شاید من اینجوری حس میکنم
مایک: برایتم همینطور.. ولی ازونجایی که دوستمه و میشناسمش مطمئنم به وین حس داره
تاپ: وینم اینجوریه.. فقط جرات گفتنشو نداره
مایک: باید بهشون حق داد.....شاید گیج شدن.. باید خودشون به نتیجه برسن..................
تاپ: اره خب.. ولیییی
مایک: ولییی؟
تاپ: من... تو رو... دوست دارم
مایک میخنده و تاپو بغل میکنه
...................

برایت: تو ناراحتی؟
وین: نه.. چرا ناراحت باشم؟
برایت: آخه اخمات تو همه
وین: من خوبم....میرم یکم تمرین کنم
برایت: میام کمک..
وین: نمیخواد.. خودم یکم ورزش میکنم ..تو استراحت کن
برایت: من الان دیگه حالم خوب شده.. میتونم به کارم ادامه بدم
وین: اوکی.. پس برنامه هامو اوکی میکنم.. با پی اید هماهنگ باش
برایت به چهره بی تفاوت و سرد وین نگاهی میندازه و میره بیرون
................
صدای زنگ در

وین از اتاقش میاد بیرون.... به سه تاشون خیره شده که با تعجب به وین نگا میکنن
وین: کیه؟ چی شده؟
همه ساکت
وین: کی پشت دره؟
تاپ: درییک
وین اخم میکنه: درو باز کن
مایک: اگه دوست نداری...
وین: باز کن...میخوام باهاش حرف بزنم
مایک و برایت و تاپ پشت پنجره وایسادن و به وین و دریک که تو حیاطن نگا میکنن
تاپ: چرا نمیان تو؟
...........

وین: بگو....... چیکار داری؟
دریک: حالت چطوره؟ .. خوبی؟
وین: هه.. نگرانم بودی؟ واقعا؟
دریک: این مدت هربار میخواستم بیام بهت سر بزنم تو نمیخواستی.
وین: دیگه مهم نیست.. دوستیمون مهم بود که فکر نکنم دیگه بدرد بخوره..
دریک: اینجوری نگو
وین با عصبانیت به دریک نگا میکنه
وین: تو.. میدونی از چند سالگی با هم دوستیم؟ ؟دریک: من فقط
وین داد میزنه: تو فقط باید میگفتی لعنتی.. باید بهم میگفتی دشمنم کیه.. تو گذاشتی اون خیلی راحت منو خورد کنه.. ... اصلا فهمیدی چقدر عذاب کشیدم؟دریک: من.. نمیدونستم قضیه اینقدر جدیه
وین: نمیدونستی ؟ میدونی چقدر اذیتم کرد؟.. تو میدونستی.. همه بچه ها میدونستن .. و تو لعنتی دقیقا میدونستی کیه و به من چیزی نگفتی.. به توام میگن دوست؟
دریک: من خیلی وقته ندیده بودمش.. اونروز که دعوا کردم..
وین بهش نگا میکنه
دریک: با اون دعوا کردم.. چون داشت ازتو حرف میزد..از دوست داشتن تو.. نتونستم تحمل کنم و..
وین رو صندلی میشینه
وین: تو حتی به دوستات اعتماد نداری.. واسه خودم متاسفم..فکر میکردم خیلی بهم نزدیکیم
دریک کنارش میشینه : دارم..اعتماد دارم
وین.. من فقط نمیدونستم چیکار کنم.. همیشه دوست داشتم مثل گاس و تاپ باشم ولی
..وین: ولی چی؟....
دریک ساکت میشه و سرشو میندازه پایین
وین: نمیدونم چه مرگت شده.. ازکی اینجوری شدی ولی..
دریک: من دوست دارم وین.. عاشقتم.. همیشه دوست داشتم..
وین به دریک با تعجب نگا میکنه
دریک: من عاشقتم وین.... همیشه از گفتنش بهت ترسیدم.. جرات نکردم بهت بگم
وین با خشم بهش نگاه میکنه
وین: نباید هیچوقت میگفتی....تو چطور میتونی...
دریک زود دست وینو میگیره
دریک: خواهش میکنم.. منو ببخش.. ... من دوست دارم و این احساس خودمه...ربطی به تو نداره..... فقط نمیخوام تو اذیت بشی
وین نیشخندی میزنه: هه.. پس دوست داشتن تو اینجویه؟ ها؟ من اذیت شدم دریک.. خیلی وقته ...الان.. تو این شرایط.. گفتن این حرفا آرومم نمیکنه..بدتر.. با شنیدنش بیشتر عصبانی میشم
دریک زود  وینو بغل میکنه
وین همینجوری بی حرکت میمونه .. چند دقیقه ای چیزی نمیگن
وین: متاسفم..... ازینکه دوسم داری و نمیتونم کاری واست بکنم...ازینکه از اعتراف عشق مردا به خودم بیزارم....ازینکه اینهمه سال فکر میکردم تو دوستمی ولی نبودی...
اونو هل میده عقب
وین: ازینجا برو..... نمیخوام دیگه  ببینمت
وین اروم ازش دور میشه
دریک: وین.. خواهش میکنم...وین.
.................

Im here for youTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon