09

315 26 28
                                    

شروع کرد به جویدن لب های صورتیش .. اگه بکهیون میمرد کلی چیز های نشنیده شده باقی میموند..
مضطرب بود... توی راهرو سفید بیمارستان راه میرفت و همون راه رو برمیگشت.
تا اینکه پرستار از اتاق بکهیون بیرون اومد . به سمش دوید و جلوش ایستاد . نگاه پرستار به سمتش افتاد و پرستار برای چند لحظه صورت اِما رو از نظر گذروند .. اِما هم متقابلا همین کار رو کرد .

_ حالش چطوره؟

+ هنوز به هوش نیومده و اجازه ی دیدنش رو ندارید .

با کلافگی دستی به موهاش مشکیش زد و از کنار پرستار به سمت صندلی ها رفت .

پرستار به سمتش اومد و سرشو برای دیدن اِما پائین اورد :چون اینجا بخش وی ای پیه زیاد کسی نمیتونه اینجا باشه ساعت ملاقات بیاید .

_ بله ممنون .

.

.

.

؟ : بکشش و مطمئن شو ردی از خودت به جا نذاشتی .

؟ *: چشم .

؟ : میتونی بری

.

.

.

> اره خلاصه که من همیشه جذابم و خب الان شما ها باید طبق معمول شیفته نگام کنین ولی انگار....

اعضای گروه اِما با کلافگی و عصبانیت به سوکجین که همش از خودش تعریف میکرد زل زده بودن .

مینا : فقط کافیه خفه شی و بزاری تحقیقاتمونو تموم کنیم.

و همگی از کنارش رد شدن .

لی : خب بچه ها اثری از خودش به جا گذاشته قاتل؟

آیشا :نه حتی یه چیز کوچیک هم از خودش به جا نذاشته .

مینا :میتونیم این احتمالو بدیم که قاتل سادیسمی بوده ؟

سانا : احتمالش هست .

لی : راستی تونستن فیلمای دوربین ها رو در بیارن؟

آیشا : نه دوربینای اون منطقه همه از کار افتادن .

مینا اشاره به زمان دقیق قتل کرد و گفت : باید ببینیم ساعت 11:30 دقیقه دیشب افرادی که بهش نزدیک بودن کجا بودن.

لی :این کار درست نیست چون تنها احتمالی که داریم بین دو بانده .. باند کای یا باندی که باهاش رقابت میکنه به اسم سیسیلی . .

سوکجین در حالی که به سمت اونا میومد لب زد : کاره بانده کای

آیشا : با چه مدرکی این حرفو میزنی ؟

سوکجین : بزار افسر پارک بیاد به همه میگم .

همه با شک به سوکجین نگاه میکردند ‌ .

.

.

.

وارد اتاق بیون بکهیون شد ‌‌و نگاهی به اتاقِ تماماً سفید انداخت

WHERE IS MY LIFE?Where stories live. Discover now