رختکن اتاق نسبتا کوچیکی با دیوارهای سفید بود که چهار حمام سمت راستش و کمدهای چوبیِ زردرنگ سمت چپش قرار داشتن. هر کمد نیممتر ارتفاع داشت و بکهیون رو یاد کمدهای دبیرستان میانداخت.
بکهیون بعد از اینکه کیفش رو توی کمد بالاییِ سوم از انتهای رختکن گذاشت، زیپش رو باز کرد تا لباسهاش رو عوض کنه. تصمیم گرفت اول شلوار پارچهایش رو با شلوار آدیداس مشکیش عوض کنه تا اگه کسی وارد رختکن شد، فقط مجبور باشه یقهاسکیش رو جلوی بقیه دربیاره.
بدون هیچ مزاحمتی شلوارش رو عوض کرد اما وقتی یقهاسکیش رو درآورد و خواست اون رو توی کیف بذاره، در رختکن باز و پسر قدبلندی وارد شد.
بکهیون بخاطر برهنه بودن بالاتنهش کمی معذب شد اما به روی خودش نیاورد. بدون نگاه کردن به سمت چپش که اون پسر با کولهپشتی روی کولش وارد شده بود، پیرهنش رو توی کیفش گذاشت و تیشرت ورزشی سِت با شلوارش رو درآورد. هر دو دستش رو توی آستینهاش برد و خواست با بالا بردن بازوهاش سرش رو از توی یقهی گرد تیشرت رد کنه که صدای پسر قدبلند رو شنید: «بهبه، عضو جدید!»
اون که هنوز تیشرتش رو نپوشیده بود، سرش رو برگردوند و با کمی تعجب به اون پسر که هنوز جلوی در ایستاده بود و با نیشخند هیکل بکهیون رو از نظر میگذروند، نگاه کرد.
با همه اینقدر صمیمی رفتار میکنن..؟
بکهیون بهجای جواب دادن با خودش فکر کرد و وقتی اون پسر کیفش رو روی نیمکت وسط رختکن انداخت و به سمت حمام پشت سر بکهیون رفت و در این بین نگاه خیره و براقش رو از چشمهای بکهیون برنداشت، تعجبش بیشتر شد.
با صدای بسته و قفل شدن در حمام و صدای آبی که پشتبندش اومد، بکهیون به خودش اومد و تیشرتش رو پوشید.
اون پسر چش بود؟
با اخم ریزی فکر کرد و بعد از بستن زیپ کیفش و قفل کردن در کمد، از رختکن خارج شد.
وقتی به طبقه دوم رفت، لیتوک رو دستبهسینه درحال نظارت مردی که با ماشینِ پول-داون کار میکرد دید. از اونجایی که زیر یکی از چراغهای سفید سقف ایستاده بود، موهای قهوهای روشنش که به نارنجی میزدن و یک طرف پیشونیش رو پوشونده بودن، بخاطر نور برق میزد.
بکهیون از قبل راجب انواع وسایل ورزشی تحقیق کرده بود و میدونست کدوم وسیله برای افرادی با شرایط مشابه اون خطرناکه. البته با بیماریای که اون داره، هر وسیلهای که توی باشگاه هست خطرناک محسوب میشه.
رفت و با فاصلهی چند متری از پول-داون ایستاد و وقتی لیتوک متوجه اون شد، بدون اینکه نزدیک بیاد گفت: «اوه، اومدی. خوبه!»
همزمان با اینکه سرش رو به اطراف میچرخوند ادامه داد: «حالا برو یه جایی واسه گرم کردن بدنت پیدا کن. هر جا که با کسی برخورد نکنی میتونی انجامش بدی.»
YOU ARE READING
The Gym
Fanfictionعنوان: باشگاه Title: The Gym کاپل: چانبک/بکیول Couple: Chanbaek\Baekyeol ژانر: درام، رمنس، زندگی روزمره، لیتل کمدی Genre: Dram, Romance, Silce Of Life, Little Comedy ─────────────── خواستهی بکهیون اینه که بدنی عضلهای و قوی داشته باشه. اما دکترش به...