09- Medical Movement

913 297 22
                                    

بکهیون بعد از عوض کردن لباس‌هاش با تیشرت و شلوار ورزشیِ سورمه‌ای‌رنگ، به طبقه بالا رفت. نیم‌نگاهی به چانیول که درحالی‌که توی دفترش روی صندلی پشت میز نشسته بود، با لبخند براش دست تکون می‌داد انداخت و به سمت لیتوک که داشت روی وزنه‌برداری یکی از اعضا نظارت می‌کرد رفت.

توجه لیتوک به اون جلب شد اما قبل از اینکه بهش برسه، چانیول که در دفترش رو باز کرده و با دو خودش رو به بکهیون رسونده بود، مانع راهش شد و جلوی دیدش به لیتوک رو گرفت. توجه بکهیون به صورت صاف چانیول جلب شد؛ به‌جز چند کبودی کوچیک دیگه هیچ زخمی روی صورتش نداشت. چانیول دست‌به‌کمر ایستاد و لبخندی زد: «چرا نیومدی پیشم؟ ندیدی برات دست تکون دادم؟»

بکهیون نگاهش رو از چشم‌های چانیول گرفت و هم‌زمان با اینکه به سمت چپ قدم برمی‌داشت تا به لیتوک که با ورود چانیول سر کارش برگشته بود برسه، با صدای آرومی جواب داد: «نه.»

چانیول که نگاه بکهیون به خودش رو موقع تکون دادن دستش دیده بود، لبخندش رو به نیشخند تبدیل کرد و با گذاشتن یک دست روی دنده‌های بکهیون، مانع رفتنش شد: «کجا؟»

بکهیون دوباره به چانیول چشم دوخت: «می‌خوام امروز ورزش کنم. نمی‌شه هربار که میام این‌جا فقط بشینم توی دفترت.»

«اول اینکه می‌شه هربار که میای بشینی توی دفتر من. دوم هم اینکه امروز قراره ورزش کنی، ولی نه با لیتوک.»

نگاه متعجب لیتوک چانیول رو نشونه گرفت و بکهیون اخم کم‌رنگی کرد. چانیول چرخید و شونه‌به‌شونه‌ی بکهیون ایستاد و با انداختن دست چپش دور گردن اون، با خوشحالی گفت: «قراره با من ورزش کنی. دوتامون با همدیگه!»

─────

«خب... دمبل و اِسکوات نمی‌شه. وزنه‌برداری هم که خطرناکه. فکر نکنم بخوای بارفیکس بری. ماشین لگ-کورل هم که اصلا. این و اینم نه. اینم نه. پس...»

چانیول بالاخره نگاهش رو از تخته‌شاسی توی دستش و برنامه‌ای که از وقتی اومده بود داشت روش کار می‌کرد گرفت و به بکهیون داد که مثل پیرمردهای بی‌حوصله روبه‌روش ایستاده و با اخم به اون زل زده بود: «در کل فقط سه‌تا ورزش می‌تونی انجام بدی.»

دست آزادش رو بالا آورد و درحالی‌که با گفتن اسم هر وسیله یکی از انگشت‌هاش رو بالا می‌آورد، هم‌زمان نگاهش رو به همون وسیله داد و گفت: «تردمیل، اِلپتیکال و دوچرخه‌ثابت.»

دوباره به بکهیون که همچنان بهش زل زده بود نگاه کرد و پرسید: «می‌خوای با کدوم شروع کنیم؟»

بکهیون چندبار پلک زد و بعد همون‌طور که به سمت تردمیل می‌رفت، آروم گفت: «لیتوک رو ترجیح می‌دم.»

چانیول که حرفش رو شنیده بود، نیشخندی زد و دنبالش رفت: «صبر کن منم بیام.»

یکم بعد، بکهیون روی تردمیلی که دفعه قبل ازش استفاده کرد و چانیول روی تردمیل سمت چپش ایستاد.

The GymWhere stories live. Discover now