اهنگ پیشنهادی پارت 1: Луна_Gafur
صدای نفساش بین شلوغیه تو خیابون گم شده بود ، دیگه نایی برای دویدن نداشت ولی زمان مناسبی برای وایسادن نبود
با هر قدم بلندی که برمیداشت موهای لختش به سمت بالا میرفتن و دوباره با سرعت برمیگشتن جایه قبلیشون
به ناگه شونش به شونه کسی برخورد، بدون اینکه اجازه فرصت اعتراض به طرف بده تعظیم کوتاهی کرد و زیر لب معذرت خواهی کرد با شتاب به راهش ادامه داد
ریه هاش اکسیژن و پاهاش کمی استراحت رو طلب میکردن ولی اون به راهش ادامه میداد
اشکای بی پرواش بدون اینکه روی گونه هاش جا خوش کنن به پرواز در میومد و در نهایت جاذبه زمین اونهارو به سمت پایین میکشید و سقوط میکردن روی اسفالت های سرد خیابون
سر چهار راه وایساد و با ترس به تابلو ها نگاه کرد، آب دهنش رو قورت داد و باعث شد گلویه خشک شدش تر بشه
بعد از پیدا کردن مسیر به قدماش سرعت داد، تو قلب و مغزش داشت به خدایی که بهش ایمان داشت التماس میکرد که دیر نرسه
زمان ، خیلی با ارزشه و خیلی آدم های کمی هستن که ارزش اون رو میدونن
با دیدن تابلوی سفید رنگی که روش نوشته بود بیمارستان ایم سمت در ورودیش رفت به سرعت وارد شد و سمت پذیرش رفت
"ببخشید پارک سونی کدوم اتاقه؟"
دختر بعد از جست و جو کردن اسم داخل کامپیوتر رو به پسر آشفته با نگرانی گفت " ایشون دو ساعتی هست تو اتاق عمل هستن"
امگا با تعجب به بتا نگاه کرد ، بتا که میدونست سوال بعدی اون امگا چیه سریعتر گفت " طبقه دوم سمت چپ ته راه رو"
با حرف دختر به خودش اومد به سرعت از پله هایی که بغل دست آسانسور بود بالا رفت ، نمیتونست صبر کنه تا آسانسور به پایین بیاد بعد به طبقه دوم بره
پله هارو دوتا سه تا بالا میرفت و دستش رو به دیوار تکیه داده بود تا یه وقت زمین نخوره
وقتی به طبقه دوم رسید طبق چیزی که بتا گفته بود به سمت چپ رفت وقتی ته را رو رسید در اتاق عمل به چشمش خورد
نگاهش رو از در بسته گرفت به صندلی های فلزی طوسی رنگی که بغل اتاق عمل بود داد
به دخترمو بلندی که روی یکی از صندلیا نشسته بود و گریه میکرد نگاه کرد
"جایسو"
لحن امگا پر از غم بود و بغض باعث منحنی شدن لباش به سمت پایین شده بود
"جیمینا"
دختر وسط هق هقاش اسم برادرش رو صدا زد و با چشمای اشکی به اون نگاه کرد
جیمین به طرف خواهرآلفاش قدم برداشت وقتی بغل دستش رو صندلی نشست به سرعت دستش رو پشت گردن خواهرش گذاشت و بغلش کرد
با دستای لرزون و رنگ پریدش موهای بلند دختر رو نوازش میکرد "چیزی نیست، من اینجام"
صدای گریه جایسو بلند تر شد به خاطر خالی بودن فضا صدای هق هق های دردناکش اکو میشد
"جیم ..مامان..مامان دیگه برنمیگرده"
جایسو کت امگا رو تو دستای مشت شدش گرفت و فشرد
"یااا..این..این چه حرفیه میزنی.. مامان سالم از اتاق عمل میاد بیرون باشه؟ گریه نکن"
بینیش رو روی گونه اشکی خواهرش کشید تا با آزاد کردن فرمون های آرامش دهنده خواهرش رو آروم کنه
"چیزی نیست ، مامان مارو تنها نمیزاره"
__________
یک ساعت از موقعی که اومده بود میگذشت و هنوز هیچ خبری نبود نه پرستاری از اتاق عمل بیرون میومد نه دکتر تا یه خبری بهشون بده و کمی از نگرانی درشون بیاره
همونجور که موهای بلند جایسو که سرش رو روی پاش گذاشته بود تا یکم چشم رو هم بزاره رو نوازش میکرد به افکار ذهنش سروسامون میداد
آهی کشید ، آروم کردن خواهرش همیشه خیلی سخت و زمان بر بود و وقتی پایه مادرش میاد وسط کنترل کردن خواهرش حتی سخت تر هم میشه
دختر آلفا بیشتراوقات رفتار سرد و زننده ای داره ولی این رفتار فقط شامل آلفا و بتا و امگاهای بیرون خونشون میشه ، هر چه قدر که بیرون خونه رفتار سردی داشت به همون اندازه داخل خونه رفتار گرمی با اعضای خانوادش داره
باز شدن در اتاق عمل اون دورو به خودشون آورد ، سریع از جاشون بلند شدن به سمت دکتری که روپوش آبی به تن داشت رفتن
"آقای دکتر مادرم حالش خوبه؟"
جیمین با نگرانی پرسید جایسو قدمی به جلو برداشت تا کنار برادر دوقلوش وایسته
"متاسفم که این رو بهتون میگم ولی مادرتون فوت شدن"
"چی؟!!"
دختر آلفا با تعجب گفت به سرعت روی دو زانواش رو زمین فرود اومد
"این امکان نداره ، مادر من زندست دکتر مگه نه؟"
جیمین بعد از حرفش قدمی به عقب برداشت و با نگاه ملتمس به دکتر نگاه کرد تا بهش بگه که حرفاش دروغ بوده و مادرش هنوزم داره نفس میکشه
"متاسفم ولی حقیقت داره ایشون مدتی بود که سرطان خون داشتن ولی برای درمان نمیومدن "
جایسو بلند بلند شروع کرد به گریه کردن، تن سردش به خاطر هجوم این همه غم و استرس میلرزید
دکتر بعد از تعظیم کوتاهی که کرد از کنار اون دو رد شد و همزمان با رفتن اون صد دفاعی جیمین شکست به زمین افتاد
با چشمایی که تار میدیدن همه جارو نگاه میکرد، قلبش درد میکرد
چرا مادرش بهشون چیزی درباره بیماریش نگفته بود؟
"جیم...بگو این حقیقت نداره ..لطفا جیمینااا بگو که مادر هنوزم زندست"
با حرفای خواهرش صدای گریه خودش هم بلند شد خودش رو طرف خواهرش کشید تا بغلش کنه
DU LIEST GERADE
𝑯𝒚𝒖𝒏𝒈 𝒐𝒓 𝑴𝒂𝒕𝒆
Werwolf• 𝑵𝒂𝒎 𝒇𝒊𝒄𝒕𝒊𝒐𝒏 : 𝐇𝐲𝐮𝐧𝐠 𝐨𝐫 𝐦𝐚𝐭𝐞❦ • 𝐌𝐚𝐢𝐧 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝑲𝒐𝒐𝒌𝒎𝒊𝒏✞ • 𝐆𝐞𝐧𝐞𝐫: 𝐀𝐧𝐠𝐬𝐭 , 𝐒𝐦𝐮𝐭 , 𝐈𝐧𝐜𝐞𝐬𝐭, 𝐌𝐩𝐫𝐞𝐠 ,𝐎𝐦𝐞𝐠𝐚𝐯𝐞𝐫𝐬 , 𝐃𝐫𝐚𝐦𝐚❦ زمان آپ نامعلوم 🖤🧸