❦• 𝐂𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫 𝟏𝟒

1.5K 289 100
                                    


از تو آیینه به خودش نگاه کرد؛ با رنگ موی جدید خیلی بهتر شده بود
خنده از موقعی که خودش رو با رنگ موی جدید دیده بود تا الان از روی صورتش پاک نمیشد
لبش رو گزید و مسیر نگاهش رو تغییر داد و به هیونگش که با دقت داشت وسایل تتو رو آماده میکرد نگاه کرد
وقتی جسیکا برای بار هزارم بین پاهاش پیچیدو خودش رو بهش مالید دست از نگاه کردن به آلفا برداشت
کمی خم شد و جسیکارو توی بغلش گرفت و موهای سرش رو به آرومی نوازش کرد
وقتی جمع شدن جسیکا تو بغلش رو دید تو گلو خندید و روی تخت بزرگ هیونگش نشست
زیر چشمی به هیونگش که داشت نور رو تنظیم میکرد نگاه میکرد
"دوست داری چی تتو بزنی؟"

جیمین لبخند کمرنگی زد و بدن نرم جسیکارو نوازش کرد
"شاید اژدها؟ نمیدونم، تو نظری نداری هیونگ؟"
جونگکوک نیم نگاهی به قیاقه شاد جیمین انداخت و آب دهنش رو قورت داد
"چطور مار تتو کنی؛ به معنای شروع دوباره هم هست"
"مار؟! فکر نمیکردم به معنای شروع دوباره باشه"
"اوهوم، چون پوست اندازی میکنه نشونه شروعی دوباره محسوب میشه"
جیمین کمی فکر کرد و بعد سرش رو به آرومی تکون داد "باشه، به نظر جالب میاد مار خطرناک ولی درعین حال جذاب هست"
جونگکوک از جاش بلند شدو همونطور که با گوشیش کار میکرد کنار جیمین نشست و صفحه گوشی رو سمتش گرفت
"ببین این طرح خوبه؟"

..
بعد نیم ساعت گشتن طرح مورد نظرش رو پیدا کرد و بعدش روی صندلی که هیونگش آورده بود و به حالت درازکش دراز کشید
سوزن مداوم وارد پوستش میشد و سوزش کمی رو به بدنش منتقل میکرد ولی قابل تحمل بود
هوا کم کم داشت تاریک میشد و نور کم خورشید که بخاطر غروب کردنش نارنجی بود مستقیم به اتاق میتابید و روی صورت هیونگش نور مینداخت

جیمین با دقت به ابروهای توهم رفته هیونگش که بخاطر تمرکزی که کرده بود، بوده نگاه کرد؛ چشمای مشکی رنگش که زیر نور نارنجی رنگ خورشید برق میزد و جذاب ترش میکرد، بینی خوشفرمش و لبای صورتی رنگش که به نظر نرم و لطیف بودن و در نهایت خال کوچیکی که زیر لباش قرار داشت و جذابیتش رو دو برابر میکرد

هیونگش خیلی تغییر کرده بود؛ وقتی کم سن و سال تر بود قیافش کیوت بود ولی با بالا رفتن سنش و تغییراتی که تو فرم صورتش ایجاد شد جذابیت به جای کیوت بودن اومد
همیشه براش سوال بود که چرا هیچوقت با اینکه انقدر هیونگش خوش قیافه بود با امگایی قرار نمیزاشت؛ شاید چون تاحالا از کسی خوشش نیومده بود که بخواد باهاش قرار بزاره؟ یا عاشق کسی بود؟!
"هیونگ؟"
دست از کارش کشید و نگران به جیمین نگاه کرد"درد داری؟"
"نه نه درد ندارم"
جونگکوک آب دهنش رو قورت داد و سرش رو به آرومی تکون داد؛ دوباره به کارش ادامه داد
"پس چیشده؟"
جیمین دوباره به صورت هیونگش خیره شد ونفس عمیقی کشید "میگم؛ من تاحالا ندیدم با کسی قرار بزاری یا بگی از کسی خوشت میاد چرا؟"

قلب جونگکوک به سرعت به سینش کوبید و ابروهاش بالا پریدن؛ اون با اینکه از خیلی وقت پیش منتظر این سوال جیمین بود ولی با این حال بازم متعجب شد
آب دهنش رو قورت داد و نیم نگاهی به جیمین انداخت "شاید چون فقط یه نفر رو دوست دارم که نمیدونه"

𝑯𝒚𝒖𝒏𝒈 𝒐𝒓 𝑴𝒂𝒕𝒆Donde viven las historias. Descúbrelo ahora